صفحه ٢٥٩

عظيمى در حق بشر روا مى‌گردد؛ براى مثال، مردم فلسطين به وسيله جنايت‌كاران صهيونيست مورد آزار و قتل قرار مى‌گيرند و مدعيان دروغين حقوق بشر هيچ عكس‌العمل جدى و مناسبى نشان نمى‌دهند و اگر هم قطع‌نامه‌اى در محكوميت اين رژيم صادر شود امريكاى مدافع حقوق بشر(؟!) آن را وتو مى‌كند.
به هر حال، اين پرسش مطرح است كه آيا انسان در هر شرايطى داراى كرامت و احترام است؟ در جواب گفته شد كه ابتدا بايد روشن گردد كه منشأ اين حق، كه فوق قوانين اساسى و عادى كشورها تلقى مى‌شود، چيست؟ بارها اشاره شد كه فيلسوفان حقوق از تبيين عقلانى و ارايه برهانى روشن در مورد حقوق طبيعى عاجزند. از نظر آنان انسان خودبه‌خود و به محض تولد، از اين حقوق اساسى بهره‌مند است. در مقابل، بر اساس بينش اسلامى مى‌توان در مورد اثبات حقوقى براى انسان، برهان قطعى اقامه كرد. از ديدگاه اسلام، خداى متعال انسان را براى هدف خاصى آفريده است و تمام امكانات و نعمت‌هايى كه براى رسيدن به اين هدف لازم است، در اختيار انسان قرار گرفته است. بدون وجود ابزار و وسايل، امكان حركت تكاملى براى انسان وجود نخواهد داشت. در اين ميان، اولين نعمت و اساسى‌ترين وسيله اين است كه انسان زنده باشد و «حق حيات» داشته باشد تا بتواند با سير صعودى به «قرب الهى» و تكاملى كه هدف خلقت اوست نايل آمد.
مقتضاى برهان مذكور اين است كه اين حقوق، مادامى كه با غرض آفرينش منافات نداشته باشد، براى انسان ثابت است. بنابراين، چنان‌چه انسان با رفتار اختيارى خويش، زمينه رشد و تكامل خود يا ديگران را از بين ببرد، حق حيات او ساقط مى‌گردد. اراده خداوند بر اين تعلق گرفته كه همه انسان‌ها بتوانند به تكامل برسند؛ بنابراين چنان‌چه «مصلحت فرد» در تعارض با «مصلحت جمع» باشد، مصلحت جمع مقدم است.
هم‌چنان كه گفتيم، از نظر اسلام «حق حيات» از بزرگ‌ترين «حقوق انسان» محسوب شده و تجاوز به اين حق نيز از بالاترين گناهان مى‌باشد: وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَلِداً فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً(214)؛ و هر كس عمداً مؤمنى را بكشد، كيفرش دوزخ است كه در آن ماندگار خواهد بود؛ و خدا بر او خشم مى‌گيرد و لعنتش مى‌كند و عذابى بزرگ برايش آماده ساخته است. هر چند حق حيات داراى ارزش فوق‌العاده‌اى است، ولى اين حق، مطلق