گفته شد كه احكام و دستورات الهى، تابع مصالح و مفاسد واقعى است؛ امّا اين سؤال مطرح مىشود كه مصلحت يعنى چه؟ گاهى ما مصالح و تمام منافع و مضارّ خود را در چهارچوب زندگى شخصى يا زندگى اجتماعىِ همين حيات دنيوى لحاظ مىكنيم؛ در آن صورت مثلا مىگوييم: مصلحت زندگى اجتماعى اين است كه كسى به ديگرى تجاوز نكند، خون كسى را بىجهت نريزد و تا فردى در اين جامعه مرتكب گناه بزرگى نشده است، نبايد او را كُشت. (البته امروزه عدهاى مىگويند بايد مجازات اعدام مطلقاً برداشته شود ولى اسلام كه به مجازات اعدام معتقد است، آن را در شرايط بسيار سنگين قرار داده است. مصالح جامعه سنجيده مىشود كه اگر اين فرد اعدام نشود چه مفاسدى ممكن است در پى داشته باشد. اسلام براى جلوگيرى از مفاسد اجتماعى و در شرايط سخت، اعدام را به عنوان قصاص يا كيفر تجويز كرده است.)
بنابر اين وقتى مىگوييم احكام و دستورات خدا تابع مصالح و مفاسد است، آيا منظور ما مصالحى است كه در همين زندگى دنيايى بر ايمان مشهود است؟ اگر چنين است پس ما فراتر از زندگى مادى و حيات دنيايى، محدوده ديگرى براى مصالح و مفاسد در نظر نگرفتهايم و در همين چهارچوب است كه عقل مىگويد قتل انسان بىگناه قبيح است؛ در حالى كه مصلحت حقيقى محدود به زندگى دنيايى و اين جهانى نيست. ما علاوه بر مصالح مادى و دنيايى، يك سلسله مصالح معنوى و اخروى نيز داريم. همچنين ما معمولا نمىتوانيم نسبت و رابطه بين مصالح دنيايى را با مصالح اخروى بسنجيم.
به هر حال، اين مصلحتها و مفسدههايى كه ما درك مىكنيم، همه به زندگى فردى و اجتماعى همين دنيا مربوط مىشود و عقل ما فراتر از اين مصلحتها چيزى را درك نمىكند. اما خداى متعال علمش بر همه مصالح احاطه دارد. او فقط مصالح ما انسانها را رعايت نمىكند، بلكه بايد مصالح ديگر موجودات را هم رعايت نمايد؛ آن هم نه مصالح دنيايى را، بلكه چون مصالح اخروى و ابدى را مىداند، آنها را نيز رعايت مىكند. به شما اجازه داده شده است كه گوسفند را ذبح كنيد و از گوشت آن استفاده نماييد، يا حق داريد كه آهوى زيبايى را كه در بيابان و جنگل مىچرد، شكار كنيد، يا ماهيان دريا را صيد كنيد. اينجا ممكن است سؤال شود كه شما چه حقى داريد كه به حيات اين حيوانات خاتمه داده و از گوشتشان استفاده كنيد؟ آيا تنها مصلحت شما وجود دارد يا مصلحت ماهى، آهو و گوسفند هم وجود دارد؟ ممكن
نظریه حقوقی اسلام ج1
جلسه دهم: تكليف، قدرت، مصلحت