صفحه ١٢٧

پس از رحلت رسول الله (ص) جوّ عمومى به طرفى رفت كه نبايد مى رفت و فاطمه (س) يك تنه در مقابل انحراف ايستاد و در شرايطى كه حضرت على (ع) امكان حق خواهى براى به دست گرفتن حاكميت جامعه ى نوپاى آن زمان را نداشتند. «1» فاطمه (س) به صحنه آمد، زيرا اگر على (ع) در آن شرايط سخن مى گفت، او را متّهم مى كردند كه حبّ رياست دارد و اگر فاطمه (س) سكوت مى كرد، حق براى هميشه در تاريخ گم مى شد. در چنين شرايطى فاطمه (س) به خوبى وظيفه ى خود را تشخيص داد و به عالى ترين شكل آن را عملى نمود و يك زن يك تنه جلوى آن همه فتنه ايستاد. عظمت مسئله آن است كه همه انتظار داشتند حضرت فاطمه (س) مثل بسيارى از زنان آن زمان، نسبت به فضاى عمومى جامعه منفعل شوند، ولى فاطمه (س) به جهت آن كه ملاك حق و باطل بودنِ جريان هاى اجتماعى را در دست داشت، نه تنها منفعل نشد و نه تنها سكوت نكرد، كه فرياد زد، فرياد رسايى كه به گوش همه ى تاريخ رسيد و هنوز هم آن صدا كارهايى در پيش دارد. «2» انسانى كه هدف زندگى را مى شناسد و معنى خود را در زندگى درست فهميده هرگز در مقابل حادثه ها و فتنه ها، هرچند بزرگ باشد، خود را نمى بازد و حتى وقتى همه ى جامعه يك طرف مى روند، او راه خود را ادامه مى دهد و حضرت فاطمه (س) نشان داد فرزند خانه ى