صفحه ٥٥

درس ششم: خودپرستى، عامل سقوط

نهایت سقوط انسان
در مقابل آن نقطه اوج كه انسان همه چیز را از خدا مى‌داند و مى‌بیند، نقطه حضیض و نهایت سقوط این است كه انسان بخواهد همه چیز و همه كس تحت اراده او در آیند و خود تابع هیچ چیز و هیچ كس نباشد. انسان گاه به مرتبه‌اى مى‌رسد كه با وجود آن كه خود مى‌داند و درك مى‌كند كه «بنده» و «مملوك» است، اما از روى علم و عمد این امر را انكار مى‌كند. حقانیت انبیا كاملا برایش به اثبات مى‌رسد، اما زیر بار نمى‌رود و مى‌گوید وحى و معجزات انبیا تخیّل و سحر و جادو است! او فقط خود را مى‌بیند و حاضر نیست غیر خود را ببیند. این همان «خودپرستى» است. البته خودپرستى مراتبى دارد، كه بالاترین مرتبه‌اش این است كه انسان كاملا و در همه شؤون، خود را جاى خدا بگذارد و با سر دادن نداى «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى»(1) بگوید اصلا آن «خدا»یى كه شنیده‌اید من هستم!
از نمونه‌هاى بارزى كه تا نهایت درجه سقوط به پیش رفت و همه شؤون خدا را براى خود قایل شد و ادعاى خدایى كرد فرعون است. حضرت