است و غذا مىخواهد، و هم پولى براى تهیه غذا ندارد، در عین حال مىخواهد شخصیتش هم محفوظ بماند و پیش كسى دست نیاز دراز نكند. اگر بخواهد شكمش را سیر كند، چون پول ندارد مجبور است اظهار حاجت كند و شخصیت خود را بشكند. اگر بخواهد شخصیتش را حفظ كند، باید گرسنگى را متحمل شود. این تعارضِ میان یك نیاز جسمى و یك خواسته روحى است.
اما این تعارضها دالّ بر وجود دو «من» و دو «روحِ» حیوانى و الهى در انسان نیست؛ بلكه یك «من» و یك «روح» است كه دو نوع گرایش، خواسته و نیاز دارد.
منظور از دشمنى نفس و عقل تضادى است كه بین تشخیص عقل و گرایشهاى كنترل نشده و كاملا رها گردیده انسان وجود دارد. تمایلات انسان حد و مرز نمىشناسد و فقط به دنبال این است كه هرچه بیشتر و سریعتر اشباع و ارضا شود؛ اما اقتضاى تشخیص و راهنمایى عقل، رعایت برخى محدودیتها و نگاه داشتن جانب احتیاط و سرعت نگرفتن است. اینجا است كه مىگوییم عقل و نفس با هم مىستیزند.
مراد از تزكیه نفس
تزكیه نفس یعنى مراقب آفتهاى نفس بودن. نفس به مانند نهالى است كه باغبان آن را مىكارد. او وقتى نهالى را غرس كرد، شب و روز از آن مراقبت مىكند. نفس نیز همینگونه است. انسان باید از نفس خویش آفتزدایى كند. علماى اخلاق به این كار «تخلیه» مىگویند؛ یعنى انسان باید خود را از آفات تخلیه كند و آنها را از صفحه ضمیر و نفس خود بیرون بریزد.
در مرحله بعد و پس از تخلیه، باید مراقب باشد آنچه را كه براى سلامت نفس و رشد آن مفید است جذب كند.