پیشگفتار
از انبوه حكایات موجودات، شاید شگفتانگیزتر و غریبتر از همه، داستان «انسان» باشد. از یك سو، انسان موجودى است كه خداى متعال چنان استعدادى در او نهاده است كه مىتواند خلعت «خلافت اللّهى» بر تن نموده و مسجود و مخدوم ملایكه شود.(1)
در قوس صعود و تكامل، انسان مىتواند تا مقام «مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِيكٍ مُّقْتَدِرٍ »(2) اوج بگیرد؛ جایى كه از بالاترین درجات كمال و قرب به حضرت احدیت محسوب مىگردد و حضرتش او را با خطاب «یا ایتها النفس المطمئنه» مخاطب مىسازد و در ضیافتى خاص، به عطاى «فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي » مىنوازد.
از سوى دیگر، همین انسانى كه مدال «احسن تقویم» را از خالقهستى دریافت كرده، گاه آنچنان سقوط مىكند كه به پستترین مراتب هستى فرو مىغلطد.(3) در این هنگام تا بدان حد فرومایه و بىمقدار مىگردد كه همسنگ چهارپایان و بلكه فروتر از آنها قرار مىگیرد و به چنان فلاكتى گرفتار مىآید كه رتبهاى بالاتر از «شَرَّ الدَّوَابِّ (4): بدترین جنبندگان» نمىتوان برایش در نظر گرفت.