وجودشان تابیده مقاومت كنند، زیاد نیست، اما چنین انسانهایى كه به اسفل سافلین فرو افتادهاند وجود داشتهاند. این راه هنوز هم بسته نیست و ممكن است هنوز هم باشند یا بیایند كسانى كه حتى گستاخانهتر از فرعون هم سخن بگویند!
مراتب صعود و سقوط انسان
به هر حال اینها دو قطب مخالف مسیرى است كه پیش پاى انسان قرار دارد. یك طرف قطبى است كه انسان براى خودش هیچ نمىبیند، امورش را كاملا به خدا تفویض كرده و حتى امر اختیار خود را نیز به خدا سپرده است و مىبیند كه ذره ذره وجود به هستى خدا بسته است و همگى شعاع نور وجود اویند. همه عالم به اراده او در چرخش و گردش است و اگر لحظهاى و آنى نظرش را بردارد همه نیست و نابود مىشوند. در چنین مقامى بنده به عیان مىبیند كه اراده خدا همان و بود یا نبود شیئى نیز همان.
در آن سو، در منتهى الیه قطب مخالف نیز جایى است كه انسان چیزى غیر خود را نمىبیند! جایى است كه خود را دقیقاً به جاى خدا مىنشاند و ادعاى خدایى مىكند! و همه چیز و همه كس را براى خود و در خدمت خود خاضع و خاشع مىخواهد، و اراده و خواستى جز اراده و خواست خود نمىپسندد.
بین این دو قطب، مراتب بىشمارى وجود دارد كه از نظر تعداد به بىنهایت میل مىكند. اگر انسان موحدى در مقام «عبد خالص» نبود كه همان مقام توحید خالص است، در هر مرتبه دیگرى كه باشد طبیعتاً آمیزهاى از شرك خواهد داشت . بسیارى از انسانهاى موحد كه به خدا و پیامبران و حساب و كتاب ایمان آوردهاند همین گونهاند؛ یعنى رگههایى از شرك در ایمانشان