عبادت احرار آن است كه به مصلحت خودش كار ندارد؛ بلكه مىگوید: وَجَدْتُكَ اَهلا لِلْعِبادَة. برایش مهم نیست كه مصلحت خودش چه مىشود، مهم این است كه سر به آستان معشوق بساید. در دعاهاى امام زینالعابدین(علیه السلام) هست كه: خدایا اگر بارها مرا به جهنم ببرى و بسوزانى دست از محبت تو بر نمىدارم. شبیه همین مضمون در دعاهاى دیگر نیز وجود دارد. این معرفت را مقایسه كنید با معرفت امثال ما كه اگر روزگار كمى بر وفق مرادمان نچرخد و خدا آن طور كه ما مىخواهیم پیش نیاورد، از خدا دلخور مىشویم و سر ناسازگارى بر مىداریم! بین آن بنده و این بنده چقدر تفاوت است؟!
اگر ما هم همت كنیم، رسیدن به چنین مقامهایى غیرممكن نیست. باید از مراتب پایین شروع كنیم و قدم به قدم به پیش رویم. اگر مىبینیم در جایى نهى الهى وجود دارد از آن اجتناب كنیم و آنجا كه مرضىّ خدا است حاضر باشیم. سپس به تدریج رضایت خود را تابع رضایت خدا كنیم. در مقابل خدا میل و اراده و هوسى نداشته باشیم. آنگاه خدا نیز تدبیر امور چنین بندهاى را به عهده مىگیرد، با او مناجات مىكند و ذكر خود را دمادم بر قلب و جان او جارى مىكند و به مقام «تُلْهِمَنى ذِكْرَك و توزِعَنى شُكْرَك»(1) مىرساند؛ مقامى كه خدا خود یاد خویش را بر دل بنده الهام مىكند. این جا است كه سراسر زندگى انسان عبادت مىشود؛ چرا كه تمام حركات و سكناتش تابع اراده الهى است، و حقیقت بندگى و عبودیت چیزى جز این نیست. عبادت فقط نماز و روزه نیست. آنها هم اگر عبادتند به این لحاظ است كه اراده خدا به آنها تعلق گرفته است. آرى، بنده مىتواند به آنجا برسد كه نه فقط نماز و روزهاش، كه تمام افعالش، تمام هستى و وجودش تابع اراده خدا گردد.
آیین پرواز
«عبودیت»، راز كمال انسان