طرف آسمان بلند مىكنيم؟ مگر خدا در آسمان است؟ خداوند كه مكان ندارد و همه جا هست: فَأَيْنََما تُوَلُّو فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ(83)؛ پس به هر سو رو كنيد، آنجا روى [به]خداست. چرا با اين كه خدا در همه جا هست اگر ما به طرف جايى غير از كعبه نماز بخوانيم نمازمان باطل است؟ پاسخ اين است كه اين مسأله از آن جهت است كه «ما» پشت و رو و چپ و راست داريم. اگر وجود ما هم به گونهاى بود كه پشت و رو و چپ و راست نداشتيم جهت خاصى براى قبله تعيين نمىشد، اما چون ما بالا و پايين و پشت و رو و چپ و راست داريم، لذا كعبه به عنوان يك نماد درنظر گرفته شده و دستور دادهاند به هنگام نماز، همه به آن سو نماز بخوانند.
در مسايل حقوقى هم كه از سنخ اعتباريات هستند، وقتى مىگوييم خدا حق دارد، به جهت رعايت حال ماست كه سر و كارمان با مفاهيم است و هر موجودى هم كه بخواهد با ما ارتباط برقرار كند، بايد با همين مفاهيم سخن بگويد:
چون كه با كودك سر و كارت فتاد رسم و راه كودكى بايد نهاد
وقتى با كودك سخن مىگويى بايد با همان زبان كودكانه مطلب را براى او بيان كنى تا بفهمد. خداوند هم وقتى مىخواهد با انسانها سخن بگويد، چون آنان موجوداتى ضعيف هستند و براى برقرارى ارتباط، محدود به استفاده از الفاظ و مفاهيمند بايد از همين قالب استفاده كند. به تعبير فلسفى، اين مسأله نه از ناحيه نقص فاعل بلكه مربوط به نقص قابل است. مقام الوهيت و خدايى نقصى ندارد و فراتر از اعتبار و اعتباريات است. در آن مقام هرچه هست تكوينى و حقيقى است؛ اما به لحاظ نقص و ضعفى كه در قابل (انسان) وجود دارد خداوند از مفاهيم و اعتباريات استفاده مىكند.
بنابراين بر حسب بينش اسلامى، همه حقوق، اعم از حقوق اصطلاحى و اجتماعى و قانونى و اخلاقى، تابع حق خداى متعال است. ريشه و اصل حقوق، حق خداوند است و تمامى حقوق از آن اوست. اگر فرموده: كَتَبَ عَلىَ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ(84)، بدين معنا نيست كه خداوند يك كتاب قانون نوشته كه مثلا ماده اول آن چنين است كه: «بر خدا واجب است كه بر بندگان رحمت داشته باشد.» و اينگونه باشد كه جعل و اعتبارى در اين باره كرده باشد؛ بلكه حقيقت امر اين است كه وجود خداوند به گونهاى است كه نسبت به بندگانش رحيم است؛ يعنى لازمه تكوينى و حقيقى چنين وجودى اين است كه بر بندگانش رحمت داشته باشد. اگر سؤال كنيم