صفحه ٢٥

هيچ چيزى را به طور صحيح نمى‌توانيم بشناسيم و هر آنچه را مى‌شناسيم صرفاً يك سلسله تصورات و ظنونى است كه ممكن است برخى از آنها به حقيقت نزديك‌تر باشد؛ اما هيچ كدام به حقيقت راه پيدا نمى‌كند و دست كم اين است كه نمى‌توانيم درست‌بودن هيچ معرفتى را اثبات كنيم. هركس هر ادعايى بكند، آن ادعا، هرچند دلايل تأييدكننده زيادى هم داشته باشد، ممكن است خلاف واقع باشد و به هر حال ما در اين كه شناخت‌هاى انسان مطابق با واقع است يا نه، شك داريم. پس طرف بحث ما كسى است كه منكر همه معرفت‌هاى حقيقى است و در مقابل، اين نظريه قرار مى‌گيرد كه حقايق را كم و بيش مى‌توان شناخت. البته در اين ميان، برخى حقايق در دسترس همه انسان‌ها است و برخى ديگر تنها براى افراد استثنايى يا افرادى كه زحمت‌هاى خاصى كشيده‌اند قابل دسترسى است.
بدين ترتيب در پاسخ اين سؤال كه «آيا حقيقت براى انسان قابل نيل است؟» شك‌گرايان به نحو سالبه كليه مى‌گويند: «انسان نمى‌تواند به هيچ حقيقتى دست پيدا كند»، يك پاسخ هم اين است كه به نحو موجبه كليه بگوييم: «انسان همه چيز را به طور صحيح و كامل مى‌شناسد»، اما پاسخ صحيح، اين قضيه موجبه جزئيه است كه بگوييم: «دست‌يابى به شناخت صحيح در مورد برخى حقايق براى انسان امكان دارد».
نكته ديگرى كه بايد اين جا متذكر شويم اين است كه اين مكاتب انحرافى معمولا براى اثبات ادعاى خودشان، از راه مثال وارد مى‌شوند و سعى مى‌كنند با ذكر مثال‌هاى متعدد، مطلب خود را اثبات كنند؛ در حالى كه از نظر قواعد منطقى، ذكر چند مثال هيچ گاه نمى‌تواند يك قاعده كلى را اثبات كند و اين مغالطه‌اى است كه در بسيارى از استدلال‌هاى اين‌گونه افراد ديده مى‌شود. در اين بحث هم براى اثبات اين كه انسان راهى به حقيقت ندارد، مثال‌هايى از نظريات علوم مختلف، كه انسان روزگارى آنها را حقيقت مى‌پنداشت ولى بعد معلوم شد كه اشتباه بوده، ذكر مى‌كنند و نتيجه مى‌گيرند كه: «پس در همه موارد همين طور است.» و البته پاسخ ما هم اين است كه شما با ذكر چند مثال نمى‌توانيد قاعده كلى ارائه دهيد. اگر چند معرفت را نشان داديد كه انسان خيال مى‌كرد صحيح است و بعد معلوم شد اشتباه بوده، نمى‌شود نتيجه گرفت كه پس همه چيز اين طور است. اين كه آن معرفت‌ها به دلايل خاصى در معرض خطا و اشتباه بوده، دليل نمى‌شود كه انسان نمى‌تواند هيچ معرفت صحيحى پيدا كند.
به هر حال، اين سؤال كه «آيا مى‌توان فى الجمله معرفت يقينى و صحيح نسبت به حقايق هستى پيدا كرد؟» از ديدگاه قرآن پاسخش مثبت است و نه تنها اصل اين معنا را مى‌پذيرد بلكه