صفحه ٣٠٦

فرصت كافى براى يافتن پاسخ آن را ندارند؛ از اين رو. در اين‌جا سعى مى‌كنيم پاسخى كوتاه به اين پرسش بدهيم.
نكته‌اى كه در بررسى اين آيات مهم است اين است كه بايد آياتى كه در زمينه نفى تسلط پيامبر بر مردم است، با توجه به آيات قبل و بعد مورد بررسى قرار گيرد. همان‌طور كه از شواهد و ادله گوناگون، مثل آيات قرآن كريم به دست مى‌آيد، آن حضرت شديداً به هدايت مردم به راه خدا علاقه‌مند بودند. ايشان مى‌خواستند مردم به وسيله ايمان به خدا و پذيرفتن اسلام، به سعادت هميشگى نايل آيند و از اين كه مردم از پذيرش راه حق سرباز مى‌زدند، پيوسته ناراحت و اندوهناك بودند؛ به گونه‌اى كه خداوند بارها و به صورت‌هاى گوناگون آن حضرت را تسلاّ مى‌داد: لَعَلَّكَ بَخِعٌ نَفْسَكَ ألاَّ تَكُونُوا مُؤْمِنِين(265)؛ شايد تو از اين كه (مشركان) ايمان نمى‌آورند، جان خود را تباه سازى.
در آيه ديگر مى‌خوانيم: فَلَعَلَّكَ بَخِعٌ نَفْسَكَ عَلَى ءَاثَرهِمْ إِن لَمْ يُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِيثِ أَسَفا(266)؛ شايد، اگر به اين سخن ايمان نياورند، تو جان خود را از اندوه، در پيگيرىِ (كار)شان تباه كنى. آيا مى‌خواهى خود را هلاك سازى كه چرا كفار ايمان نمى‌آورند؟ چرا نسبت به انكار آيات الهى از سوى كفار خود را دچار اندوه و تأسف فراوان مى‌سازى؟ از اين كه آنان در مقابل خيرخواهى تو، ايمان نمى‌آورند اندوهناك مباش: وَاصْبِرْ وَ مَا صَبْرُكَ اِلاَّ بِاللَّهِ وَ لاَتَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لاَ تَكُ فِى ضَيْق مِمَّا يَمْكُرُون(267)؛ و صبر كن و صبر تو جز به (توفيق) خدا نيست و بر آنان اندوه مخور و از آنچه نيرنگ مى‌كنند دل تنگ مدار.
ما تو را مسؤول نساختيم كه حتماً ايشان را مسلمان سازى، بلكه تو تنها پيام خدا را به آنان ابلاغ كن، خواه ايمان آورند يا هم‌چنان بر كفر خويش باقى باشند: وَ مَا عَلَى الرَّسُولِ اِلاَّ الْبَلَغُ الْمُبِينُ(268). وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُر(269)؛ و بگو: حق از پروردگارتان (رسيده) است. پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند.