ديدگاه اسلام در مورد اين برترىجويىها بسيار روشن است. قرآن كريم با اين تفكرات تبعيضآميز و انديشههاى خرافى متعصبانه، به شدت مبارزه كرده و آيات فراوانى را به مبارزه با اين افكار باطل اختصاص داده است. خداوند با هيچ كس رابطه خويشاوندى ندارد. برترى افراد در پيشگاه خداى متعال تنها در سايه تقوا است و همه انسانها از يك پدر و مادر هستند: يَأَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنكُمْ مِنْ ذَكَر وَ أُنْثَى وَ جَعَلْنكُمْ شُعوُباً وَ قَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَيكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ(257)؛ اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست، بىترديد، خداوند داناى آگاه است.
احتمال دوم در مورد عدم حاكميت انسان بر انسان ديگر اين است كه عملا هيچ كس نبايد متصدى حكومت شود. اين تفكر، كه يك «تفكر آنارشيستى» است، معتقد است نه تنها هيچ كس حق حكومت ندارد، بلكه در عمل هم هيچ كس نبايد متصدى حكومت بر انسانها شود و انسانها بايد سعى كنند از طريق «رفتارهاى اخلاقى» و «همكارى و همزيستى» جامعه خويش را اداره كنند. بنابراين تفكر آنارشيستى، لااقل به عنوان يك آرمان، در «نفى حكومت» خلاصه مىشود.
احتمال سوم در مورد عدم حقِ حاكميت اين است كه هيچ كس اصالتاً داراى حق حكومت
نظریه حقوقی اسلام ج1
جلسه بيست و دوم: ديدگاه اسلام پيرامون حق حاكميت انسان بر انسان