يك انسان را بر مصالح جمعى از انسانها و ديگر موجودات مقدم نمىدارد؛ مثلا در امور تكوينى، باران مىبارد و همه انسانها، حيوانات و گياهان از آن بهرهمند مىگردند و در اين ميان ممكن است عدهاى خسارت ببينند يا تلف گردند. «خير كثير» مقدّم بر «شرّ قليل» است. بنابراين، «شرّ قليل» را مىتوان پذيرفت، اگر در كنار آن، «خير كثير» باشد. در تشريع و تعيين قانون نيز وضع به همين منوال است. چنانچه مصلحت فرد با مصالح جمع در اصطكاك باشد، بايد قانون به نفع جمع و به ضرر فرد اصلاح گردد. نبايد مصلحت هزاران نفر از افراد جامعه، فداى مصلحت يك انسان يا يك گروه قليل گردد. براى مثال، كشاورزى را در نظر بگيريد كه با مال حلال و تلاش خستگىناپذير، چندين هكتار زمين را كشت نموده و مقدار قابل توجهى محصول گندم بهدست آورده است. زكات گندمش را نيز به فقرا و افراد مستمند پرداخت نموده است و از نظر شرعى هيچ مشكلى ندارد. مصلحت او اقتضا مىكند كه محصول خويش را به هر قيمتى كه مايل است به فروش برساند؛ چه اين كه او زحمت فراوانى را متحمل شده و اين مال را از طريق حلال به دست آورده است. امّا فرض كنيد در آن سال مردم دچار خشكسالى و قحطى شدهاند. در اين حالت، مصلحت جمع اقتضا مىكند كه به دستور حاكم شرع، گندمها به قدر ضرورت بين مردم توزيع گردد و از بيتالمال، قيمت گندم را به صاحبش پرداخت نمايند. چنين امرى عادلانه است. يعنى هم مصلحت جمع تأمين شده است و هم بهگونهاى، فرد به مصلحت خويش رسيده است.
بنابر اين در اسلام مصلحت جمع مقدم است؛ چون همه مردم، بنده خدا هستند و همه بشر آفريده شدهاند تا از اين نعمتها براى حركت تكاملى خويش استفاده كنند. اگر بين صلاح يك فرد با صلاح هزاران فرد تزاحم پيدا گردد، صلاح هزاران نفر مقدم است و اين همان «مصلحت» است.
در اين زمينه، انديشه غربى چه مىگويد؟ از نظر آنان، «مصلحت فرد» مقدم است و مصلحت جمع، فداى مصلحت فرد مىگردد. در حالى كه ميليونها انسان در آفريقا به شدت از گرسنگى رنج مىبرند و هر روزه عدهاى از آنان مىميرند، هزاران تُن گندم و ساير غلات، توسط سرمايهداران غربى به دريا ريخته شده، و يا آتش زده مىشود!! هدف آنها از اين امر، بالا نگه داشتن قيمت گندم است تا از اين طريق سود سرشار نصيبشان گردد.
نظریه حقوقی اسلام ج1
جلسه هفدهم: ملاحظاتى در تدوين نظام حقوقى