درونى و شخصى نيست، هر كس ديگرى در هر زمانى ممكن است چنين تجربهاى برايش پيدا شود. تجربه دينى، اختصاصى به پيامبران نداشته و امرى هميشگى است و هركس كه آن استعداد را در خودش ايجاد كند مىتواند به اين تجربه دست يابد. اين سخن بدان معناست كه پيامبرى ختم نشده بلكه تا دامنه قيامت ممكن است كسانى اين تجربه دينى برايشان رخ دهد و احساس پيامبرى كنند و دين و آيين جديدى به بشريت عرضه نمايند!
با توضيح بالا معلوم مىشود اين كه مىگويند قرآن كلام خداست، مسامحه است و حقيقت آن است كه قرآن كلام پيامبر است؛ كلامى كه در نتيجه آن احساس درونى بر زبان پيامبر جارى شد و ايشان خيال كرد كسى با او سخن مىگويد. آنچه منطقاً مىتوانيم بگوييم همين مقدار است، ولى اين كه واقعاً خدايى بود و جبرئيلى مىآمد و كلام خدا را بر پيامبر مىخواند، براى ما قابل اثبات نيست. لذا دليلى ندارد كه ما تا ابد پاىبند اين قرآن و اين آيات باشيم. اين مطالب مربوط به برهه خاصى از زمان و متناسب با فرهنگى خاص بوده، امروز زمانه تغيير كرده و فرهنگ عوض شده و اين آيات بوى كهنگى مىدهد، ما امروز به قرآن جديد و آيات و مطالب نوى نيازمنديم!
يادآور مىشوم كه در چند دهه قبل نيز شبيه همين مطالب از زبان كسروى صادر شد و كتابى به نام «ورجاوند بنياد» نوشت. او ادعاى پيامبرى داشت و آيينى به نام «پاك دينى» را تأسيس كرد و سرانجام به دست گروه فداييان اسلام به جهنّم واصل شد. اخيراً شنيدم برخى كتابهاى كسروى دوباره با تيراژ بالا چاپ و منتشر شده و گاهى حتى با سوبسيد و يا مجانى هم آنها را توزيع كرده و به عنوان خدمت به فرهنگ عمومى كشور آنها را به كتابخانههاى مدارس اهدا مىكنند!
به هر حال امروز هم جانشينان كسروى همان حرفها را تكرار مىكنند و در صددند دين و پيامبر و كتاب جديدى عرضه كنند. اصل حرف آنها هم اين است كه مىگويند اعتقاد يك عده روحانى سادهلوح و مردم عوام كه فريب آنان را خوردهاند اين است كه خيال مىكنند قرآن و آيات آن گفتههاى خداست، در حالى كه واقعيت اين است كه يك مرد عربى در 1400 سال پيش در جزيرة العرب يك احساسى برايش پيدا شد كه گويا كسى با او سخن مىگويد و اين آيات بر زبانش جارى شد، ولى منطقاً هيچ دليلى نداريم كه آن احساس واقعيت داشته و اينها سخنان خداوند بوده و اعتبار ابدى داشته باشد. گاهى نيز پا را فراتر گذاشته و مىگويند بر
نظریه حقوقی اسلام ج1
جلسه دوم: «حق» و مفاهيم مختلف آن (2)