صفحه ١٢٣

صاحب اختيار همه چيز بداند. در اين مسير بايد مراحلى از تمرين را داشته باشد. اصولا زندگى انسان مؤمن، تمرين عبوديت است. از صبح كه از بستر خواب بلند مى‌شود تا آخر شب كه مى‌خوابد، در دوران جوانى به يك گونه، و در دوران كهولت و پيرى به گونه‌اى ديگر، و بالاخره در حالت‌ها و شكل‌هاى مختلف، در حال تمرين عبوديت است. نهايت سير انسان اين است كه به او خطاب شود: فَادْخُلِى فِى عِبَادِى(92)؛ پس در سلك بندگانم در آى؛ يعنى انسان بايد تلاش كند تا سرانجام به جايى برسد كه در زمره عبدهاى خالص الهى قرار گيرد.
اكنون براى پرورش روح عبوديت در حضرت ابراهيم(عليه السلام)، خداوند به عنوان مربّى او بايد زمينه‌اى فراهم سازد كه حاضر شود از عزيزترين عزيزانش صرف‌نظر كند. پس در اين امر، مصلحت و حكمتى وجود دارد و آن اين كه، او را به چنين مرتبه‌اى از عبوديت و بندگى خالص برساند. لازمه رسيدن به چنين مقامى اين است كه از خداوند اطاعت محض داشته باشد و در راه اطاعت از دستور خداوند از فرزند هم بگذرد و حتى توهم نكند كه اين كار خلاف مصلحت و ناشى از اراده گزافى است. هم‌چنان كه حضرت اسماعيل(عليه السلام) نيز نمى‌گويد چرا چنين دستورى داده است، بلكه بى‌چون و چرا مى‌گويد: يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى إِنْ شَاءَ اللّهُ مِنَ الصَّابِرِين(93)؛ پدرم! هر چه دستوردارى اجرا كن، به خواست خدا مرا از صابران خواهى يافت.
نكته دوّم اين كه آنچه حضرت ابراهيم(عليه السلام) در خواب ديد حالت ذبح كردن بود نه كشتن. بعد از آن كه از طرف خداى متعال، قوچ بهشتى آورده شد، فرمود: وَ نَدَيْنَهُ أَنْ يَا إِبْراهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّءْيَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِى الُْمحْسِنِينَ(94)؛ او را ندا داديم كه:
اى ابراهيم! آن رؤيا را تحقق بخشيدى (و به مأموريت خود عمل كردى). ما اين‌گونه نيكوكاران را جزا مى‌دهيم. آن خوابى كه ديدى تا اين‌جا بود كه اسماعيل را خوابانده و مشغول ذبح باشى، و اين امر، عملى شد و ابراهيم از خود آمادگى لازم را نشان داد. اما اين كه اسماعيل قربانى شود، ديگر مصلحت نداشت.
خلاصه اين كه اصل حقوق از خداست و خدا حق دارد هرگونه دستورى به بندگانش بدهد،