صفحه ١٤

عَنْ مَعْرِفَتِهَا» «1»
او را از آن جهت فاطمه ناميدند كه خلق از معرفت به او بازداشته شده اند.
3- همچنان كه هيچ دينى نمى تواند بدون يك سنت عقلىِ فعّال بقايى داشته باشد و شكوفا شود، هيچ دينى بدون معانى عميق رمزى و رازآميز نمى تواند خلوت مؤمنين با خدا را معنا ببخشد و راه بشر را به نجواى درونى اش با خدا بگشايد و زهراى مرضيه (س) جنبه ى رازآميز دين پدرش حضرت محمد (ص) است و از اين جهت فاطمه (س) امّ ابيها است. و نه تنها طبيب جان رسول خدا (ص) است كه پيامى است در جان كسانى كه به دنبال نداى رستگارى باطنى هستند براى سير به سوى حقايق بيكرانه ى متعالى.
4- وجود قدسى زهراى مرضيه (س) نشان داد چگونه عده اى در كنار پيامبر خدا (ص) هيچ بهره اى از اسلام نبرده اند و تنها با اسلامى قالبى زندگى مى كنند كه هيچ قلبى ندارد،
قالبى از دين كه مسلمانان را در افقى تيره و مبهم و مه آلود و بى مقصد متوقف مى كند يعنى با غفلت از امام معصوم به زودى عهد خود را نه تنها با پيامبر خدا (ص) كه با اصل اسلام فراموش مى كنند و اين معجزه ى وجود حضرت زهرا (س) در تاريخ بعد از رحلت رسول خدا (ص) بود و سرمايه اى براى هميشه ى تاريخ.
5- در هيچ دوره اى به اين اندازه كه ما در آن هستيم ماشين هاى شتابناك و زندگىِ بيرون از معنويت، گلوى بشر را فشار نداده و به همين جهت در هيچ دوره اى به اندازه ى دوره ى ما روشن نيست كه چقدر انسان به اسلامى نياز دارد كه فاطمه (س) نيز بايد پاره و بضعه اى از آن باشد و