صفحه ١٠

دارد و در پرتو آن نهضت است كه اسلام حقيقى به فراموشى سپرده نمى شود و امروز مرز اسلام ناب از اسلام آمريكايى جدا مى شود. اين وجه از شخصيت تاريخى زهراى مرضيه (س) در كتاب مذكور مورد تحليل قرار مى گيرد. ولى استاد طاهرزاده معتقد است تا حقيقت باطنى و نورى حضرت زهرا (س) درست شناخته نشود معنى و جايگاه نقش تاريخى آن حضرت نيز درست تحليل نخواهد شد و آن چه فاطمه زهرا (س) را فاطمه كرده است، حقيقت باطنى آن حضرت است و با شناخت آن حقيقت، انسان وارد معارفى بسيار گرانقدر مى شود كه امثال افلاطون با طرح «مُثُل» و فارابى با طرح «عقل فَعّال» به دنبال شناخت آن حقيقت بودند و به عبارتى مى توان گفت: آن كارى كه حكيمان با روش عقلى آرزوى انجام آن را داشتند، پيامبران از طريق وَحى عملى كردند. حضرت فاطمه (س) از جهت بُعد باطنى يكى از آن حقايق قدسى است كه ارتباط با بُعد باطنى آن حضرت موجب رسيدن  به بصيرت هايى بس بزرگ در عالم معنا خواهد شد و در اين كتاب طىّ مباحثى سعى شده تا اين بُعدِ اخير مورد توجه خوانندگان عزيز قرار گيرد.
3- سخنران محترم در مباحث «حقيقت نورى فاطمه (س)» و «مقام ليلةالقدرى فاطمه (س)» سعى دارد با نظر به رواياتى كه به مقام قدسى حضرت زهراى مرضيه (س) نظر دارد جايگاه آن حضرت را در عالمِ معنا بنماياند و روشن كند معنى چنين رواياتى چيست و سپس در بحث «فاطمه (س)؛ رازى پيدا و ناپيدا» به كمك مباحث قبلى مى خواهد راه ارتباط با چنين رازى را بگشايد و روشن كند ارتباط با رازها و حقايق