صفحه ١٦٩

همراه نخواهد بود و با شهادت حضرت سيد الشهداء (ع) اوج غيبت تجليات انوار الهى آشكار شد و معلوم شد چرا بايد فاطمه (س) به عنوان حوراء انسيه همواره در متن مناسبات فردى و اجتماعى مسلمانان حاضر باشد و خسارتِ به حاشيه راندن شخصيت رازگونه ى زهرا (س) چه اندازه زيانبار است.
عجيب است كه جهان اسلام هنوز از نحوه ى حضور و خفاى زهرا (س) عبرت لازم را نگرفته است. در حالى كه «راز» در عين آن كه خود را ظاهر مى كند در همان حال امتناع مى كند. تا هركس نتواند آن را درك كند و اين خاصيت هر رازى است كه در عالم وجود دارد و تنها كسانى مى توانند در ذيل فرهنگ غدير در نظام اسلامى درست انجام وظيفه كنند كه قاعده ى ظهور و خفاىِ راز را بفهمند و اگر يك چشم به برنامه هاى خود دارند چشم ديگر را از نحوه ى حضور رازها در عالم بر ندارند تا گرفتار ناپايدارى در برنامه هايشان نشوند و سرنوشتشان به سرنوشت فرهنگ مدرنيته و بى آيندگى آن گره نخورد و عملًا از هدايت گرى الهى در امور محروم شوند و حضرت حق- به عنوان اساس راز- آن ها را به خود واگذارد.
به خود واگذاشتگى نه تنها منجر به آتش زدن خانه ى فاطمه (س) مى گردد بلكه به تصميم هايى منجر مى شود كه فرداى آن روز حسين (ع) را شهيد كنند. جامعه اى كه با چشم برداشتن از فاطمه (س) و غفلت از رازهاى عالم ملكوت، توسعه به صورت غربى برايش مهم شد و تجلى ايمان بر قلب ها را به چيزى نگرفت به كمتر از شهادت امام حسين (ع) راضى نمى شود، زيرا او را و طرز تفكّر او را مزاحم خود مى داند و معناى