صفحه ١٤٩

خودش مى بينيد. همان طور كه خدا را با خودش مى يابيد و چيزى بالاتر و نورانى تر از خدا نيست كه خدا را بنماياند. خود خدا نور خود را مى نماياند و در همين رابطه در دعاى ابوحمزه عرضه مى داريد: «بِكَ عَرَفْتُكَ»؛ با خودت، خودت را شناختم، حتى با فكر نمى شود خدا را يافت، تنها با فكر مى توانيم وجود خدا را براى خود و ديگران اثبات كنيم ولى معرفت به خدا و يافتن خدا چيز ديگرى است. به قول مولوى:
         هرچه انديشى، پذيراى فناست             وانكه در انديشه نايد، آن خداست

خدا، خودش خودش را به ما نشان مى دهد، چون نور آسمان ها و زمين است. كافى است ما بخواهيم دلِ خدابين داشته باشيم، خدا خودش را به ما نشان مى دهد. شما مى گوييد: «اللّهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ» يعنى خدايا! خودت خودت را به من نشان بده. چون چيزى روشن تر و حاضرتر از خدا نيست كه آن بتواند خدا را به ما نشان دهد، ولى براى نگاه به خدا بايد چشم و هوش ديگرى به صحنه بياوريد. به گفته ى مولوى:
         گوش را بگذار و آنگه گوش دار             هوش را بگذار و آنگه هوش دار

فلاسفه در تعريف نور فرموده اند: «ظاهرٌ بِنَفْسِهِ، مُظْهِرٌ لِغَيرِه» يعنى نور در عين آن كه به خودى خود پيداست ظاهركننده ى بقيه ى چيزها هم هست. اين خاصيت نور است، آن وقت انوار فاطمه زهرا و ائمه (ع) در اين رابطه همين نقش را در عالم دارند با آن درجه ى وجودى عرشى كه براى آن ها هست. خداوند قرآن را به عنوان نور معرفى مى كند «1» و اهل البيت پيامبر (ع) هم كه قلبشان طبق آيه ى 79 سوره ى واقعه، قرآن است پس در