صفحه ١١٥

گفت كه وقتى تو گرگ را دريدى، ما فهميديم بايد يك طور ديگر زندگى كنيم و فهميديم در مقابل تو خودى را ننماييم.

         گفت چون در عشق ما گشتى گرو             هر سه را برگير و بستان و برو
             روبها! چون جملگى ما را شدى             چُونْتْ آزاريم، چون تو، ما شدى 
             چون گرفتى عبرت از گرگِ دَنى             پس تو روبه نيستى، شير منى 

بعد مولوى خيلى زيبا مى گويد، مى گويد مگر خداوند تمام فرعون ها را كه به قدرت و منيّت خود مغرور بودند، چون شيرى قدرتمند ندريده است؟ پس:

         جمله ما و من به پيش او نهيد             مُلك مُلك اوست، ملك او را دهيد
             چون فقير آييد اندر راه راست             شير وصيدِ شير هم آنِ شماست 

بگوييد كه خدايا ما كاره اى نيستيم. اگر شما با فكر و قدرت خودتان بخواهيد آبرويتان را با ده تا خانه و فرش و اين طور چيزها درست كنيد؛ بدبخت مى شويد. اما اگر بگوييد خدايا آبروى فقير را هم تو مى دهى، در آن حال نجات پيدا مى كنيد. چون ديگر خداوند همه امكانات عالم را در اختيار شما مى گذارد. فرمود: «مَن كانَ لِلّه، كانَ اللهُ لَه» يعنى هركس براى خدا باشد، خدا براى او مى شود. بعد شير به روباه مى گويد حالا كه اين طور تقسيم كردى، همه اش را بستان و برو؛ گاو و بز و خرگوش مال تو، (شير و صيد شير هم آن شماست).
اين قصه ها عموماً بر اساس روايت است. اگر جامعه اى به واقع خدا را همه كاره ديد، با نور توحيد مهدى (عج)، خدا همه كاره اين جامعه مى شود. حالا شما بگوييد كه آيا اين جامعه ديگر شكست مى خورد؟