صفحه ٥٥

اگر مثل پديده هاى مادّى، ملموس نباشد، دليلى بر عدم وجودش نيست. «منِ» انسان مثل پديده هاى مادّى ملموس نيست، امّا دريافتش براى هر كس ساده و آسان است. و هركس قبول دارد كه علاوه بر «تن»، يك «من» هم دارد.
حال برگرديم به اصل بحث كه بالأخره آيا «انسانيت» يك واقعيّت است يا واقعيّت نيست؟

انسانيت از مقوله وجود است 
براى انسانِ حسّى، «گوش» يك چيز واقعى است؛ ولى آيا انسانيتِ حسن و بتول هم يك چيز واقعى است؟ در ابتدا با توجه به چند صفت انسانى مى توان روشن كرد كه علاوه بر اين جسم ظاهرى كه قابل ديدن است، هر انسانى جنبه اى از وجود به نام «انسانيت» هم دارد و آن انسانيت يك بعد وجودى فوق مادّى است. يعنى انسانيتْ خود يك پديده وواقعيّت است، منتها واقعيتى است غيرمادّى؛ به طورى كه انسانيتِ حسن از آن جهت است كه يك نحوه شجاعت دارد، كه آن شجاعت از بى باكى گرگ متمايز است، همچنين انسانيت حسن يك نحوه ميل دارد كه غير از شهوت خوك است و نيز يك ويژگى به نام تعقّل دارد كه آن را حيوان ندارد. اين نحوه خصوصيات در انسان ها را كه غير از خصوصيات موجود در گرگ و خوك است- هر چند انسان از نظر حيات و ادراك با حيوان مشترك است- «انسانيت» مى ناميم، بنابراين اولين نكته اى كه بايد مورد توجه قرار گيرد اين كه انسانيت يك واقعيّت است.