صفحه ٢٨

اين است كه بدن در قبضه «من» يا نفس انسان است. وقتى مى گوييم امام واسطه فيض است؛ يعنى رابطه اش با هستى يك رابطه طولى است، يعنى مقام حضرت بالاتر است و بقيّه عالم، در قبضه وجود حضرت اند. مقام امام زمان (عج) در هستى طولى است، مثل مقام منِ شما كه تنِ شما مادون آن است و آن تن در طول وجود «من» است و وقتى معنى حضور طولى حضرت را نسبت به عالم متوجّه شديد، ملاحظه خواهيد كرد، همان گونه كه تن شما در قبضه من شماست، هستى در قبضه اراده امام است.

غايبِ حاضر
امام (ع) غايب اند، يعنى اوّلًا؛ مقام امام، فوق عالم است. ثانياً؛ در تمام عالم حاضراند. همچنان كه عرض شد وقتى متوجّه باشيم مرتبه موجودى بالا است، تمام مرتبه پايين در قبضه اوست، و به مرتبه پايين محدود نيست. مثلًا خورشيد در صورتى مى تواند همه جا را روشنى ببخشد كه بالا باشد، امّا اگر پايين بود ديگر نمى توانست همه جا را روشن كند. حضور ملائكه در هستى به گونه اى است كه آن ها را كارى از كارى باز نمى دارد، مثل خورشيد كه روشن كردن شهر ما آن را از روشن كردن شهر ديگر باز نمى دارد. در مورد حضور و نقش امام (ع) نيز چنين است كه امام (ع) را كارى از كار ديگر باز نمى دارد. مقام امام، مقام عظمايى است كه همه عالم را تدبير مى كند و همه جا در قبضه اوست بدون اين كه از آن مقامِ اعلاى خود خارج شوند. اصلًا اگر پايين بودند و در عرض ساير موجودات بودند كه نمى توانستند عالَم را تدبير نمايند.