صفحه ٦٦

باطن، با باطن انسانى و باطن هستى و با محور و قطب هستى مرتبط شويد و انسانيت بگيريد. اين را توسّل انسان به ولايت كل گويند. «1»
در تمام ادوار هستى، هميشه انسان كامل داشته ايم با ظهورات مختلف.

         در نبى آمد بيان راه كرد             در ولى از سرّ حق آگاه كرد

و قبل از آن كه در آخرالزمان ظهور كامل كند،

         گاه موسى و گهى عيسى شود             گاه كوه قاف وگه عنقا شود

ظهور بيرونى حضرت، وجهى از وجود مبارك اوست، اصل وجودى ايشان كه مدد رسان همه انسان ها مى تواند باشد، وجه كلّى غيبى ايشان است. هيچ قلبى در مدد گرفتن از انسان كامل محروم نيست. و هيچ قلبى نيست كه از انسان كامل انسانيت نگيرد. تئورى را دقّت بفرماييد. اگر شما رسيديد به اين مسئله كه يك كلّ الانسان يا يك انسان كل در صحنه است، حالا آيا مى خواهيد انسان شويد يا مى خواهيد يك قهرمان المپيك باشيد؟! انسان كامل، يعنى در تعادل انسانى، يعنى در انسانيت، تعادل محض داشتن. تعادل محض در انسانيت يعنى هيچ بعدى از انسان چنان رشد نمى كند كه مانع از رشد ديگر ابعاد انسانى گردد. اگر انسان در تعادل انسانى، جامع شود، هر استعدادى از او به سطح انسانى رسيده است، و فقط از طريق انسان كامل است كه مى توان در تمامى ابعادِ وجودى به سقف