صفحه ٣١

شده که کارد به استخوان برسد و هیچ راهى براى صلح و سازش و ادامه زندگى مشترک باقى نمانده باشد. نه این که با کوچک ترین بهانه به سراغ آن بروند! همان چیزى که در زمان ما متأسفانه اتفاق افتاده و مى افتد.
قرآن مجید براى جلوگیرى از طلاق سرمایه گذارى زیادى کرده است، دستور داده که بزرگ ترهاى دو فامیل جمع شوند و حَکَمى از طرف شوهر و حَکَمى از سوى زن تعیین کنند(1) و همگى دست به دست هم بدهند و مشکلات زوجین را بشنوند و آن ها را حل کنند و اجازه ندهند بنیان خانواده ها از هم بپاشد.
متأسفانه این روزها طلاق در همان سال هاى اوّل زندگى اتّفاق مى افتد، بلکه خیلى از آن ها در سال اوّل رخ مى دهد و عجیب تر این که گاهى درخواست طلاق توافقى است، یعنى هر دو طرف از همدیگر متنفّر شده اند! در مباحث آینده ـ إن شاءالله ـ خواهیم گفت که اگر چنین زوجینى در آن جا که باید دقّت مى کردند، این کار را انجام مى دادند، کارشان به جدایى نمى کشید.
به هر حال، دو روایت فوق نشان مى دهد که ازدواج در اسلام چه جایگاه رفیع و اهمیّت والایى دارد، و طلاق چقدر زشت و منفور است.

* * *