صفحه ١٥٠

دست به سمت غذا دراز نکرد. و گفت: «این غذ اجرت کارى است که من کردم در حالى که من آن کار را براى رضاى خدا انجام دادم ودر مقابل کارى که براى خدا کرده ام اجرت نمى گیرم».(1)
حضرت شعیب (علیه السلام) گفت: «چنین نیست، بلکه ما بیشتر وقت ها مهمان داریم و شما مهمان ما هستید». چقدر خوب است که انسان همیشه و اگر ممکن نیست گاهى مهمان داشته باشد! حضرت ابراهیم (علیه السلام) بدون مهمان غذا نمى خورد.(2)
پس از این که حضرت موسى (علیه السلام) غذا را میل کرد، حضرت شعیب (علیه السلام) علّت سفرش را به مدین پرسید و او تمام داستان را بازگو کرد. حضرت شعیب (علیه السلام) به او اطمینان داد که دیگر خطرى وى را تهدید نمى کند و از دست ستمکاران نجات پیدا کرده است.(3)

همکارى حضرت موسى (علیه السلام) و حضرت شعیب (علیه السلام)
حضرت شعیب (علیه السلام) دو دختر داشت: نام یکى از آن ها صفوراء، ونام دیگرى لیا بود(4) صفورا، که به دستور پدر، حضرت موسى (علیه السلام)