صفحه ٨

بَعْدَ دُخُولِهِ فِيهَا إِلَى النُّورِ وَ يُخْرِجُ الْكَافِرَ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلْمَةِ بَعْدَ دُخُولِهِ إِلَى النُّورِوَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا وَ يَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكافِرِينَ.


و ستمى لازم نيايد انتهى -.
 مترجم گويد: با توجه بتوضيحات و شروحى كه ذيل احاديث 387، 392، 403، و 1441، بيان گرديد، ميگوئيم: اگر مقصود جبريه و كسانيكه باين اخبار تمسك كرده‏اند اين باشد كه انسان در افعال و اقوالش هيچگونه اختيارى از خود ندارد و مانند اره تيشه دست نجار است. چنانچه برخى از اشاعره باين معنى تصريح نموده‏اند، وجدان سليم هر عاقلى آن را تخطئه ميكند.
 مولا جلا الدين محمد بلخى در اين باره بيانات مختلفى دارد كه چون مقرون باستدلال است برخى از آنرا با حذف و ايصال ذكر ميكنيم:
 اختيارى هست ما را در جهان   حس را منكر نتوانى شد عيان‏
 اختيار خود ببين جبرى مشو    ره رها كردى بره آ كج مرو
 گفت يزدان ما على الاعمى حرج    كى نهد بر ما حرج رب الفرج
 اين كه فردا اين كنم يا آن كنم    اين دليل اختيار است اى صنم
 آن پشيمانى كه خوردى از بدى     ز اختيار خويش گشتى مهتدى
 جمله قرآن امر و نهى است و وعيد    امر كردن سنگ مرمر را كه ديد
 هيچ دانا هيچ عاقل اين كند     با كلوخ و سنگ خشم و كين كند
 گر شتربان اشترى را ميزند    آن شتر قصد زننده ميكند
 خشم اشتر نيست با آن چوب او    پس ز مختارى شتر بر دست بو
 عقل حيوانى چو دانست اختيار     اين مگو اى عقل انسان شرم دار
 چونكه گفتى كفر من خواه ويست    خواه خود را نيز هم ميدان كه هست‏
 زانكه بيخواه تو خود كفر تو نيست    كفر بى‏خواهش تناقض گفتنيست‏
 اختيارش اختيارت هست كرد     اختیارش چون سواری زیرگرد
جهد کن کز جام حق با بی نوی        بى‏خود و بى‏اختيار آنگه شوى‏
 انصافاً اين عارف باهوش چنين مبحث غامضى را در متجاوز از دويست بيت با استدلالى محكم و امثله‏ئى روشن تا آنجا كه در قالب نظم ميسور بوده اثبات كرده است، طالبين بدفتر پنجم مثنوى مراجعه كنند.
 و اگر مقصود مستشكل اين باشد كه: چرا خداى تعالى استعدادات مختلف و ادراكات و قابليتهاى متفاوت آفريد، چنانكه در جواب چهارم، از قول مرحوم مجلسى نقل شد، ميگوئيم: اولا اين سؤال مثل اينستكه گفته شود: چرا خدا يك موجود را گل آفريد و ديگرى را خار، يكى را زن و ديگرى را مرد، يكى را اسب و ديگرى را سگ، يكى را زشت و ديگرى را زيبا. جهان خلقت بر خداى متعال چندان تنگ نيست كه دو موجود را يكسان و عين هم آفريند، در ميان ميلياردها افراد بشر، دو تن كه