صفحه ٦٦

(1520)8- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْأَشْعَثِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصِ بْنِ خَارِجَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام يَقُولُ وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ قَوْلِ الْمُرْجِئَةِ فِى الْكُفْرِ وَ الْإِيمَانِ وَ قَالَ إِنَّهُمْ يَحْتَجُّونَ عَلَيْنَا وَ يَقُولُونَ كَمَا أَنَّ الْكَافِرَ عِنْدَنَا هُوَ الْكَافِرُ عِنْدَ اللَّهِ فَكَذَلِكَ نَجِدُ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَقَرَّ بِإِيمَانِهِ أَنَّهُ عِنْدَ اللَّهِ مُؤْمِنٌ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ كَيْفَ يَسْتَوِى هَذَانِ وَ الْكُفْرُ إِقْرَارٌ مِنَ الْعَبْدِ فَلَا يُكَلَّفُ بَعْدَ إِقْرَارِهِ بِبَيِّنَةٍ وَ الْإِيمَانُ دَعْوًى لَا تَجُوزُ إِلَّا بِبَيِّنَةٍ وَ بَيِّنَتُهُ عَمَلُهُ وَ نِيَّتُهُ فَإِذَا اتَّفَقَا فَالْعَبْدُ عِنْدَ اللَّهِ مُؤْمِنٌ وَ الْكُفْرُ مَوْجُودٌ بِكُلِّ جِهَةٍ مِنْ هَذِهِ الْجِهَاتِ الثَّلَاثِ مِنْ نِيَّةٍ أَوْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ وَ الْأَحْكَامُ تَجْرِى عَلَى الْقَوْلِ وَ الْعَمَلِ فَمَا أَكْثَرَ مَنْ يَشْهَدُ لَهُ الْمُؤْمِنُونَ بِالْإِيمَانِ وَ يَجْرِى عَلَيْهِ أَحْكَامُ الْمُؤْمِنِينَ وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ كَافِرٌ وَ قَدْ أَصَابَ مَنْ أَجْرَى عَلَيْهِ أَحْكَامَ الْمُؤْمِنِينَ بِظَاهِرِ قَوْلِهِ وَ عَمَلِهِ.


 توضيح : اين روايت مختصرى است از روايت شماره 1513 كه با تغييرات اخلال آورى از نساخ در اينجا نقل شده است.
8-  محمد بن حفص خارجه گويد: شنيدم مردى از امام صادق (ع) از قول مرجئه راجع بكفر و ايمان پرسيد و عرضكرد: مرجئه بر ما احتجاج ميكنند و ميگويند: چنانكه كسى را كه ما كافر ميدانيم، نزد خدا هم كافر است، همچنين مؤمن هم زمانيكه بايمانش اقرار كرد او را نزد خدا مؤمن مى‏دانيم، حضرت فرمود، سبحان الله! چگونه اين دو برابرند؟! در صورتيكه كفر فقط اقرار بنده است (باينكه خدائى نيست) و پس از اقرارش از او گواه و دليلى نخواهند، ولى ايمان ادعائى است كه جز با دليل ثابت نشود، و دليل مؤمن عمل و نيت او است كه اگر متفق شدند (نيت و عمل) بنده نزد خدا مؤمن است، و كفر بهر يك از اين سه جهت نيت و قول و عمل ثابت ميشود (پس مؤمن كسى است كه به يگانگى خداو رسالت پيغمبر خاتم بزبان شهادت دهد و عقيده قلبى و نيتش هم همين باشد و مقررات عملى اسلام را هم انجام دهد و اگر يك از اين سه نباشد كافر است) ولى احكام طبق گفتار و كردار جارى ميشود (پس بمحض اينكه شخص را ديديم شهادتين ميگويد و مقررات عملى اسلام را انجام ميدهد، بايد او را مؤمن بدانيم و احکام ايمانرا نسبت باو اجرا كنيم، اگر چه عقيده و نيتش بر خلاف گفتار و كردارش باشد) زيرا چه بسا شخصى كه مؤمنين بايمانش شهادت دهند و احكام مؤمنين را بر او جارى كنند (مثل اين که پشت سرش نماز خوانند و شهادتش را بپذيرند) ولى او نزد خدا كافر باشد (براى آنكه بخدا يا پيغمبر عقيده نداشته باشد) و كسى هم كه از روى ظاهر گفتار و كردارش احكام مؤمنين را بر او جارى كرده، درست رفته است (زيرا كسى از عقيده و باطن ديگرى خبر ندارد و اگر مردم مأمور بكنجكاوى از باطن و حقيقت ميبودند، امر دعاوى و شهادت و بلكه نظام زندگى مختل ميگشت).
 شرح - مرجئه جماعتى هستند كه عقيده دارند با وجود ايمان هيچ گناهى زيان ندارد و مؤمن هر چند گناه داشته باشد اگر چه كبائر باشد،ببهشت ميرود و با وجود كفر هیچ طاعتى سود ندهد، ولى پيداست که