صفحه ٤١٧

فَقَالَ الرَّجُلُ الْقَصِيرُ حِينَ نَظَرَ إِلَى عِيسَى علیه السلام جَازَهُ بِسْمِ اللَّهِ بِصِحَّةِ يَقِينٍ مِنْهُ فَمَشَى عَلَى الْمَاءِ وَ لَحِقَ بِعِيسَى علیه السلام فَدَخَلَهُ الْعُجْبُ بِنَفْسِهِ فَقَالَ هَذَا عِيسَى رُوحُ اللَّهِ يَمْشِى عَلَى الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِى عَلَى الْمَاءِ فَمَا فَضْلُهُ عَلَيَّ قَالَ فَرُمِسَ فِي الْمَاءِ فَاسْتَغَاثَ بِعِيسَى فَتَنَاوَلَهُ مِنَ الْمَاءِ فَأَخْرَجَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ مَا قُلْتَ يَا قَصِيرُ قَالَ قُلْتُ هَذَا رُوحُ اللَّهِ يَمْشِى عَلَى الْمَاءِ وَ أَنَا أَمْشِى عَلَى الْمَاءِ فَدَخَلَنِى مِنْ ذَلِكَ عُجْبٌ فَقَالَ لَهُ عِيسَى لَقَدْ وَضَعْتَ نَفْسَكَ فِى غَيْرِ الْمَوْضِعِ الَّذِى وَضَعَكَ اللَّهُ فِيهِ فَمَقَتَكَ اللَّهُ عَلَى مَا قُلْتَ فَتُبْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا قُلْتَ قَالَ فَتَابَ الرَّجُلُ وَ عَادَ إِلَى مَرْتَبَتِهِ الَّتِى  وَضَعَهُ اللَّهُ فِيهَا فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا يَحْسُدَنَّ بَعْضُكُمْ بَعْضاً.
4- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله كَادَ الْفَقْرُ أَنْ يَكُونَ كُفْراً وَ كَادَ الْحَسَدُ أَنْ يَغْلِبَ الْقَدَرَ.


 او هم با يقين درست گفت بسم الله و بر روى آب براه افتاد تا بعيسى عليه السلام رسيد، آنگاه خود بينى او را گرفت و با خود گفت: اين عيسى روح الله است كه بر روى آب ميرود و من هم روى آب ميروم پس او را بر من چه فضيلتى باشد؟.
 آنگاه در آب فرو رفت و از عيسى فرياد رسى خواست، عيسى دستش را گرفت و از آب بيرون آورد و باو گفت: اى كوتاه قد؛ چه گفتى؟ (كه در آب فرو رفتى) گفت: من گفتم: اين روح الله است كه روى آب راه مى رود و من هم روى آب راه مى روم و مرا خود بينى فرا گرفت، عيسى به او فرمود: خود را در جائى گذاشتى كه خدايت در آنجا نگذاشته، پس خدا بسبب اين گفتار ترا مبغوض داشت، از آنچه گفتى بسوى خداى عزوجل توبه كن.
 امام عليه السلام فرمود: آنمرد توبه كرد و برتبه ايكه خدا برايش قرار داده بود برگشت، پس از خدا پروا كنيد و بر يكديگر حسد نبريد.
4- رسولخدا صلى الله عليه و آله فرمود: فقر نزديك بكفر است و حسد نزديكست كه بر قدر غلبه كند.
 شرح : مرحوم مجلسى براى جمله اول سه قول از خود و غرالى و راوندى نقل مى كند، ولى چنانكه در آخر ميگويد برگشت هر سه قول به يك چيز است و خلاصه آن اقوال اينستكه: مقصود از فقر نيازمندى و احتجاج بمردم و عدم اعتماد و توجه بخالق است، چنين فقيرى بخدا نسبت بى عدالتى دهد و با مرتكب دزدى و خيانت و كمك بظلمه و راهزنى و آدمكشى گردد، و اين اعمال نزديك بكفر است.
 و اما براى جمله دوم پنج معنى ذكر مى كند.
 (1) از راوندى (ره) گاهى حسد انسانرا وادار مى كند كه محسود را بكشد و مالش را تلف كند و زندگيش را از ميان ببرد، پس گويا چنين شخصى كوشش ميكند كه بر مقدرات خدا غلبه كند....
 (2) گاهى حسد سبب زيادى نعمت محسود مى شود و بر مقدرات او غلبه مى كند.