صفحه ١٦٠

حريز بن عبدالله، عن بحر السقا قال: قال لى أبو عبدالله (ع) يا بحر حسن الخلق يسر. ثم قال: ألا اخبرك بحديث ما هو فى يدى أحد من أهل المدينة؟ قلت: بلى، قال:
 بينا رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم ذات یوم جالس فی المسجد اذ جاءت جاریه لبعض النصار و هو قائم فاخذت بطرف ثوبه فقام لها النبی صلی الله علیه و آله فلم تقل شيئاً و لم يقل لها النبى (ص) شيئاً حتى فعلت ذلك ثلاث مرات  فقام لها النبى فى الرابعة و هى خلفه، فأخذت هدبة من ثوبه ثم رجعت.
 فقال لها الناس: فعل الله بک و فعل حبست رسول الله (ص) ثلاث مرات لاتقولين له شيئاً و لا هو يقول لك شيئاً، ما كانت حاجتک اليه؟.
 قالت: ان لنا مريضاً فأرسلنى أهلى لاخذ هدبة من ثوبه، (ل)يستشفى بها؟ فلما أردت أخذها رآنى فقام فاستحييت منه أن آخذها و هويرانى و أكره أن أستأمره فى أخذها، فأخذتها.
16-  عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَبِيبٍ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَفَاضِلُكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ.
17- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ


 (شادى ميبخشد) سپس فرمود: آيا داستانى را كه همه اهل مدينه ميدانند برايت نقل نكنم؟ عرضكردم: چرا، فرمود:
 روزى رسولخدا (ص) در مسجد نشسته بود كه كنيز يكى از انصار آمد و خود او هم ايستاده بود، كنيز گوشه جامه پيغمبر را گرفت، پيغمبر (ص) بخاطر آن زن برخاست، ولى او چيزى نگفت، پيغمبر (ص) هم باو چيزى نفرمود، تا سه بار اينكار كرد، پيغمبر در مرتبه چهارم برخاست و كنيز پشت سرش بود، آنگاه كنيز رشته اى از جامه حضرت برگرفت و برگشت.
 مردم باو گفتند خدا: ترا چنين و چنان كند كه رسولخدا (ص) را سه بار نگهداشتى و چيزى باو نگفتى، كه او هم بتو چيزى نفرمود: از پيغمبر چه ميخواستى؟
 كنيز گفت: ما بيمارى داريم، اهل خانه مرا فرستادند كه رشته اى از جامه پيغمبر برگيرم تا بيمار از آن شفا جويد، و چون خواستم رشته را برگيرم، مرا ديد و برخاست، من از او شرم كردم كه رشته را برگيرم در حاليكه مرا ميبيند، و نميخواستم در گرفتن رشته با او مشورت كنم، تا (در مرتبه چهارم) برگرفتم.
16-رسولخدا (ص) فرمود: با فضيلت ترين شما كسانى باشند كه اخلاقشان نيكوتر باشد و همنشين نواز باشند، آنها با مردم انس گيرند و مردم با آنها انس گيرند و روى فرششان نشينند.