صفحه ١٧٠

         لطف شاهنشاه جان بى وطن             چون اثر كرده است اندر كل تن 
             لطفِ عقلِ خوش نهادِ خوش نسب             چون همه تن را در آرد در ادب 
             عشقِ شنگِ بى قرارِ بى سكون             چون درآرد كل تن را در جنون 

يعنى ظاهر حركات و سكنات انسانى كه تحت تأثير لطف خدا و عقل و عشق است، مشخص است و آن حقايق معنوى اثر خود را در تن انسان مى گذارد. ولى همان طور كه عرض شد؛ اين غير از تجلّى است، انسانيت يك حقيقت معنوى است و تجليّات آن هم حقايق معنوى هستند كه درجان و نفس انسان ها موجود مى شوند و انسان ها به اندازه اى كه از حقيقت انسانيت بهره داشته باشند، از حيوانيت دور شده و انسان شده اند و در آن حال عقل و شهوت و غضب انسانى دارند، و آثار انسانيت در بدن ظاهر مى شود و نه اين كه آن انسانيت در بدن نازل شود و شما با وجود نازله آن روبرو شويد.
استدلال و برهان اين مسئله با استفاده از حكمت متعاليه و عرفان در بحث «نحوه حضورحضرت حجت (عج) در هستى» و نيز بحث «مقام و تأثير حضرت حجت (عج)» مطرح شده است، مبنى بر اين كه انسانيّت يك حقيقت است و از سنخ وجود و مشكّك است. يعنى ذاتى كه شدت و ضعف دارد. و چيزى كه مشكّك است از سنخ وجود است، مثل علم كه مى توان گفت اين شخص عالم تر از آن شخص است پس علم، هم ذاتى است كه شدت و ضعف دارد و لذا از سنخ وجود است و به عين العلم ختم مى شود. انسانيّت هم كه تشكيك بردار است و مى توان گفت اين آقا از آن آقا انسان تر است، از سنخ وجود است و به عين الانسان ختم مى شود.