صفحه ١٤١

امّا همين مرتاض يا رياضى دان و يا فيلسوف هيچ مقاومتى در مقابل كبر خود ندارد و خودشان هم خوب مى دانند كه هيچ يك از اين علوم در انسان شدنشان نقش حقيقى ندارد. مردم عادى فكر مى كنند اين خيلى مهم است كه كسى بتواند قطارى كه در حال حركت است، با نيروى اراده اش متوقّف كند. يعنى فرهنگ عوام طورى است كه مارگيران و مرتاضان و جادوگران را از پيامبران مهمتر مى دانند و به تعبير ديگر مارگيرى و جادوگرى را ارزشمندتر از پيامبرى مى پندارند. در حالى كه اين كارها براى شيعه واقعى ارزشى ندارد، شيعه، آدم شدن را مى خواهد. براى آدم شدن بايد تمام ابعاد انسانى شما به كمال برسد و جهت صحيح پيدا كند، حتّى عاطفه ها و احساسات شما جهت صحيح انسانى داشته باشد. مثلًا شيعه وقتى پدرش هم رحلت كند، مى گويد: يا حسين! و براى امام حسين (ع) اشك مى ريزد. شيعه وقتى حكومتى سركار آيد و ببيند شبيه حكومت امام زمان (عج) نيست، آن حكومت را نمى پذيرد. هر چند آن حكومت بخواهد با دادن انواع امكانات اقتصادى و آزادى هاى جنسى او را ارضاء كند، چون شيعه به آدميت فكر مى كند و طالب كمال در همه ابعاد انسانى است و اين شعور و توجّه را با نظر مبارك انسان كامل، يعنى امام زمان (عج) در خود پيدا كرده است.
حاصل معرفت و ارادت به امام زمان (عج) يعنى به انسان كامل، يك شعورى است فوق اين شعورهايى كه ساير علوم به انسان مى دهد، چون معرفت به انسان كامل، موجب پديد آمدن صفات و حالاتى است كه به كمك آن صفات و حالات، بندگى خداوند در انسان رشد مى كند، در