صفحه ٥٢

در كشتن فرزند بى‌‌گناه است، مطلب را با فرزند خويش در ميان مى‌‌گذارد: فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْىَ قَالَ يا بُنَىَّ اِنّىِ اَرى فِى الْمَنامِ اَنِّى اَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ماذا تَرَى قالَ يا اَبَتِ افْعَل ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِى اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرِين(28)؛ آن‌‌گاه كه فرزندش رشد يافته بود و در هنگام سعى بين صفا و مروه با پدر همراه بود به وى گفت اى فرزندم در عالم رؤيا چنين ديدم كه مى‌‌بايد تو را در راه خدا قربانى كنم نظر تو چيست؟ ايمان و تسليم حضرت ابراهيم بدين مرتبه است. اينك مرتبه تسليم و ايمان فرزند را به تماشا بنشين و اطاعت فرزند در مقابل امر خدا و پدر خويش را نظاره كن و هم‌‌چنان از اخلاص و ايمان انسان‌‌هايى كه قلم و بيان از وصف آنها عاجز است در حيرت بمان و در نهادن نام مسلمان بر خويش احتياط از دست مده.
حضرت اسماعيل اين فرزندى كه درس تسليم در مقابل امر خدا را از پدر فرا گرفته، با جوابى فراتر از يك اظهار موافقت، پدر خويش را در اجراى فرمان الهى تشويق مى‌‌كند كه مبادا امر خدا بر زمين بماند. حضرت اسماعيل نيز بدون آن‌‌كه از فلسفه كشته شدن خويش سؤال كند و بى‌‌آن كه پدر را در اجراى مأموريتش به درنگ و تأمل وادار كند به پدر مى‌‌گويد: يا اَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ سَتَجِدُنى اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرين(29)؛ اى پدر مأموريت خويش را انجام بده، اِن شاء الله مرا در اجراى اين مأموريت صابر و ثابت‌‌قدم خواهى يافت. البته انسان‌‌هاى بزرگ در انجام همه تكاليف و به خصوص مأموريت‌‌هاى بزرگ با استمداد از خداى متعال وتوكل بر او تصميم مى‌‌گيرند و اقدام مى‌‌كنند، در تمام كارها از او كمك و يارى مى‌‌خواهند و با كمال ادب چنين اظهار مى‌‌كنند كه اگر خدا بخواهد و اگر او كمك كند من فلان مأموريت را انجام مى‌‌دهم. در اين‌‌جا نيز حضرت اسماعيل به قدرت خويش تكيه نمى‌‌كند؛ بلكه به پدر خود چنين اظهار مى‌‌كند كه: سَتَجِدُنى اِنْ شاءَ اللهُ مِنَ الصّابِرين؛ اِن شاء الله خدا به من كمك مى‌‌كند و من صبر مى‌‌كنم تا تو در انجام وظيفه الهى خويش موفق شوى.
خداى متعال سيماى حضرت ابراهيم(عليه السلام) و حالت تسليم حضرتش را در مقابل