رياضى يا دقايق ساير علوم، تنها در صلاحيت متخصصان آن علوم است و غير متخصصان نه تنها از اظهار نظر درباره آنها عاجزند و اظهار نظر آنها فاقد هرگونه ارزش است.
در مورد فهم و تفسير قرآن نيز اظهار نظر كسانى كه با علوم و معارف دينى آشنا نيستند فاقد هر گونه ارزش و اعتبارى است. هر چند قرآن به لسان بليغ و آشكار نازل شده است تا مردم بفهمند و بدان عمل كنند؛ لكن چنان نيست كه عمق معارف آن براى همگان در يك سطح قابل فهم باشد. آنچه از قرآن براى عموم مردم قابل فهم است همان سطحى از معناست كه خود قرآن مىفرمايد ما با بيانى روشن قرآن را نازل كرديم؛ يعنى قرآن به نحوى نازل شده است كه هر كس با زبان و اصول و قواعد دستور زبان عربى آشنا باشد و روح بندگى بر او حاكم باشد مىتواند از قرآن استفاده كند و در حد فكر و معرفت خود از آن بهرهمند شود. امّا رسيدن به عمق معانى و معارف قرآن نياز به مقدمات و تعقل و تدبر دارد. در اين زمينه قرآن مىفرمايد: اِنّا اَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون(43)، يا اِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُون(44). به طور كلى آياتى كه انسان را به تدبر و تعقل درباره قرآن و معارف آن فرا مىخواند به ما مىگويد به ظواهر قرآن اكتفا نكنيد؛ بلكه با تدبر و تعقل و با استفاده از معارف اهلبيت(عليهم السلام) به عمق و دقايق معارف قرآن پىببريد و از اين گنجينه علم الهى بيش از پيش استفاده كنيد. بنابراين فهم قرآن و تفسير معارف بلند آن، تنها در صلاحيت متخصصان و آشنايان به علوم اهلبيت است. چنان نيست كه هر كس از گرد راه برسد حق اظهار نظر داشته باشد و بدون كمترين اطلاعى از معارف دينى و اصول و قواعدِ تبيين و تفسير، بتواند به عنوان قرائت جديد درباره دين و احكام و معارف آن سخن بگويد.
مراتب مختلف معنا و فهم معارف قرآن
در بسيارى از روايات، اين مضمون به چشم مىخورد كه قرآن ظاهر و باطنى دارد و هر
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل دوم/ فهم و تفسیر قرآن