صفحه ٧٧

بَعْضُهُ بِبَعْض وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلى بِعْض، و لا يَخْتَلِفُ فِى اللهِ وَ لا يخالِفُ بِصاحِبِه عَنِ الله(49)؛ قرآن اين كتاب الهى شما را بينا و گويا و شنواى حق مى‌‌گرداند. قرآن كتابى است كه بعض آن بعض ديگر را تفسير و نيز بعض آن گواه و شاهد بعض ديگرش مى‌‌باشد.
از موارد تفسير قرآن به قرآن، براى نمونه مى‌‌توان به آيه 11 از سوره شورى، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَ السَّميعُ الْبَصير و آيه 10 از سوره فتح، يَدُ اللهِ فَوْقَ اَيْديهِم، اشاره كرد. لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىء از محكمات قرآن است و معناى آن روشن و واضح است. اين آيه مى‌‌گويد هيچ چيز مانند خدا نيست؛ خداى متعال يك حقيقت بى‌‌مانند است. در آيه يَدُ اللهِ فَوْقَ اَيْديهِم مى‌‌گويد دست خدا بالاى دست‌‌هاست. هرچند اين آيه به خداوند، دست نسبت داده است، لكن آيه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىء اين معناى ظاهرى را نفى مى‌‌كند و با توجه به آن مى‌‌فهميم مراد از «يد» معناى ظاهرى آن يعنى «دست» نيست؛ بلكه مى‌‌بايد معانى كنايى از قبيل قدرت و امثال آن منظور باشد. بنابراين، تفسير و توضيح آيه يَدُ اللهِ فَوْقَ اَيْديهِمْ بدون توجه به آيه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىء خروج از روش صحيح تفسير است و ممكن است خطا از كار درآيد و بر اساس تفسير غلط، تصويرى ناصحيح و جسمانى از خدا ارائه شود.
بنابراين، در تفسير قرآن بايد به اين نكته توجه كنيم كه آيات را در ارتباط با يكديگر مورد توجه قرار دهيم و سعى كنيم مضمون آنها را به كمك خود قرآن بفهميم.
 رعايت اصول و قواعد محاوره عقلايى در فهم قرآن
چهارمين نكته‌‌اى كه مى‌‌بايد در تفسير قرآن بدان توجه شود رعايت اصول و قواعد محاوره عقلايى در فهم درست از قرآن كريم است. به خصوص آن‌‌جا كه در باب آيه‌‌اى، روايت صحيح و تبيين روشنى از پيامبر(صلى الله عليه وآله) و يا ائمّه معصومين(عليهم السلام) در دسترس نباشد ضرورت رعايت اصول و قواعد محاوره عقلايى در فهم درست از آيات قرآن مضاعف مى‌‌گردد. در اين مرحله است كه نقش بزرگان دين و مفسرين و آشنايان به علوم اهل‌‌بيت، كه عمر خويش را در فهم معارف قرآن و علوم اهل‌‌بيت مصروف داشته‌‌اند، در فهم
 ﴿ صفحه 78 ﴾