زمان صدر اسلام و مردمان آن روزگار داشته و احكام و دستورات آن متناسب با جوامع صدر اسلام بوده است و در زمان حال و در آستانه قرن بيست و يكم، قرآن و احكام اسلام براى اداره جامعه كافى نيست و بايد احكام و دستورات آن را طبق صلاحديد و خواست انسانها تغيير داد، يا اينكه كسى بگويد مردمان قرن بيست و يكم پيامبرى متناسب با زمان خود نياز دارند، چنين سخنانى هر چند به معناى انكار دين تلقى مىشود؛ لكن خود اين سخنان در درجه اول، نشانه عدم شناخت صحيح از دين و احكام آن است. بجاست صاحبان چنين تفكراتى قبل از اظهار نظر و سخن گفتن، درست به معنا و لوازم و عواقب سخن خويش توجه كنند. در آن صورت شايد از گفتن سخنانى كه موجب فتنه در دين مىشود پرهيز كنند و خود را از دام شيطان ودشمنان اسلام و قرآن نجات دهند.
تاريك كردن فضا به منظور گمراه كردن افكار عمومى
از آنچه تا كنون بيان شد دريافتيم كه راهكارهاى دشمنان دين و قرآن در فتنه و هجمه نظامى، با نحوه مقابله آنها در شكل تهاجم و فتنه فرهنگى به كلى متفاوت است. گفته شد آنها در جريان فتنه فرهنگى بر خلاف تهاجم نظامى هرگز به طور آشكار خود را در موضع انكار دين و مخالفت با فرهنگ دينىِ مردم نشان نمىدهند و به طور آشكار اعتقادات قلبى خود را ابراز نمىكنند. چرا كه در آن صورت كسانى كه سخنان آنها را مىشنوند با تأمّل در سخنان آنها به بطلان آنها پى مىبرند و در صورت قبول عقايد باطل آنان، گمراهىِ حاصل، از روى علم و آگاهى است و آنچه اتفاق افتاده، تحت عنوان فتنه قرار نمىگيرد؛ زيرا گمراه كردن از طريق فريب و با تحريف افكار صورت نگرفته است. آنچه امروزه به عنوان فتنه فرهنگى در جامعه ما وجود دارد و دشمنان قرآن و فرهنگ دينى، با جديّت تمام، از طريق تهاجم فرهنگى در حال انجام آن هستند اين است كه جوّ فرهنگى جامعه را به گونهاى آشفته و تيره و تار كنند كه مردم و به خصوص طبقه جوانِ در حال تحصيل، قدرت تشخيص حق و باطل را
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل سوم/ قرآن و تهاجم فرهنگی