صفحه ٣٥

حكمت برخى از بلايا
گذشته از مطلب فوق، گاه حكمت خداى متعال و رحمانيت حق ايجاب مى‌‌كند از راه‌‌هاى غير طبيعى بندگانش را مورد لطف قرار دهد و نعمت خويش را بر آنها نازل كند. بدين منظور گاه خداى متعال اسباب و علل ديگرى غير از اسباب و علل مادى قرار مى‌‌دهد و از مردم مى‌‌خواهد با توسل به آنها خود را مستحق نزول رحمت و نعمت‌‌هاى خداوند گردانند. اين معنا نيز مقتضاى لطف و حكمت خداى متعال است. نظام خلقت بر اساس حكمت است و هدف از آفرينش انسان هدايت و تكامل مى‌‌باشد و هدايت و تكامل، در سايه معرفت و تدبر در آيات الهى و بندگى و عمل به دستورات انبياى الهى و دينِ حق حاصل مى‌‌شود؛ لكن گاه مردم در اثر گناه و معصيت از مسير حق منحرف مى‌‌شوند. انسان‌‌ها معمولا آن گاه كه از جهت مادى در رفاه باشند و از نظر اقتصادى و برخوردارى از لذايذ مادى مشكلى نداشته باشند و آنچه بخواهند براى آنها فراهم باشد، كمتر به خدا و معنويات روى مى‌‌آورند. در اين هنگام، خصلت‌‌هاى انسانى و الهى به تدريج در آنها تضعيف و نهايتاً به فراموشى سپرده مى‌‌شود و در نتيجه زمينه طغيان و كفر و ضلالت و گمراهى در آنها فراهم مى‌‌شود.
قرآن مى‌‌فرمايد: اِنَّ الاْنْسانَ لَيَطْغى. اَنْ رَءَاهُ اسْتَغْنى(14)؛ آن گاه كه انسان خود را بى‌‌نياز ببيند طغيان مى‌‌كند. اگر روح حاكم بر اكثريت جامعه و امّتى روحيه استكبارى و طغيان‌‌صفتى شد لطف و عنايت خداوند ايجاب مى‌‌كند به نحوى انسان‌‌ها را هشدار دهد و آنها را از خواب غفلت بيدار كند و به راه حق و طريق بندگى بازگرداند. براى تحقق اين منظور، گاه بلاهايى از قبيل فقر و خشك‌‌سالى نازل مى‌‌كند و از طرف ديگر راه درمان و رفع آن بلاها را استغفار و توبه از گناهان و توجه به خدا و دعا و نماز معرفى مى‌‌كند تا در نهايت، هدف خلقت كه همان هدايت و تكامل اختيارىِ انسان‌‌هاست، هر چه بيش‌‌تر تحقق يابد. اين فرايند نيز يكى از سنّت‌‌هاى عجيب الهى بوده كه گاه پيامبرى مبعوث مى‌‌كرده است و امّت او را به سختى‌‌هايى مبتلا مى‌‌كرده تا آنها از خدا و راه حق غافل