روحيه خدا محورى را در فرهنگ توحيدى توضيح داده، نقاط ضعف خود را در مواجهه با قرآن و دستورات نجاتبخش آن روشن كنيم و در پرتو آن خوانندگان عزيز را با دردهاى اصلى جامعه آشنا نماييم.
از قرآن كريم استفاده مىشود كه در تقدير الهى چنين گذشته بود كه حضرت ابراهيم بعد از صد سال بىفرزندى و بعد از انتظارى بس طولانى در دمادم نوميدى صاحب فرزندى شود و اين آرزوى ديرينهاش برآورده گردد. طبيعى است كه هر انسانى در زندگى آرزوى فرزندى صالح دارد و وجود فرزند صالح را ادامه وجود و بقاى خويش مىداند. پس از تولد اسماعيل، حضرت ابراهيم(عليه السلام) از طرف خداى متعال مأمور شد تا فرزند خود را همراه با مادر بزرگوارش به سرزمين مكه ببرد تا در سختترين شرايط در واديى كه آثارى از آب و حيات در آن به چشم نمىخورد تنها بگذارد و به دنبال انجام مأموريت الهى سرزمين مكه را ترك گويد. بعد از چندى، هنگام مراجعت و آن گاه كه فرزندش رشد كرده و جوانى مؤدب و خوشسيما شده است كه ديدن جمال زيبايش چشم هر انسانى را خيره مىكند و رخسار گلگونش غمها و غصهها را از ياد پدر مىبرد و رنج هجران و مشكلات را بر او آسان مىكند ناگاه در اوج دلبستگى به داشتن چنين فرزندى كه شايستگى پيامبرى در او نمايان است، در خواب به او وحى مىشود كه بايد فرزندت را در راه خدا قربانى كنى. راستى شايسته است ايمان و اعتقاد خود را به خدا و قرآن و دستورات الهى و مراتب تسليم خود را در مقابل خدا با ايمان و مرتبه تسليم حضرت ابراهيم محك بزنيم تا فاصله بين خود و آنچه را قرآن و خداى متعال از ما خواسته است بهتر درك كنيم و در صدد تقويت ايمان و عمل بر مبناى اعتقاد دينى بيش از پيش برآييم. اگر جبرئيل به من و شما چنين مأموريتى مبنى بر قربانى كردن فرزند خود به دست خويش آن هم در بيدارى نه در خواب مىداد ما تاب شنيدنش را نداشتيم چه رسد به اين كه فرمان و دستور الهى را در قربانى كردن فرزند خود اجرا كنيم؛ لكن حضرت ابراهيم(عليه السلام) بىدرنگ در صدد اجراى فرمان الهى برمىآيد و بدون اين كه هيچ گونه ترديدى در صحت آنچه بر او وحى شده است به خود راه دهد، كه آيا چه مصلحتى
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل اول / جایگاه قرآن در جامعۀ دینی