صفحه ٣٧

در هر صورت، براى صاحبان بصيرت و كسانى كه نگران سعادت و سرنوشت خويشند، وجود برخى بلاها و مشكلات و مصايب، اسباب تذكر و هدايت است. در اين ميان، همچنان كه قرآن مى‌‌فرمايد، انسان‌‌هايى نيز هستند كه آن‌‌چنان دچار غفلت مى‌‌گردند كه با هيچ هشدار و بيدارباشى متذكر نگشته به هوش نمى‌‌آيند.
پس بلاها و سختى‌‌هايى كه به جهت هشدار و بيدار باش مردم براى جوامع و ملت‌‌ها پيش مى‌‌آيد اختصاص به امم انبياى سابق نداشته، بلكه اين مسأله از الطاف الهى است كه براى بيدارى و توجه امّت‌‌ها به خدا، رخ مى‌‌دهد. آنچه مهم است توجه به فلسفه اين گونه حوادث و عبرت گرفتن از گذشته و توبه و بازگشت به سوى خداست. با كمال تأسف در جامعه ما، كمتر كسى به اين مسأله توجه مى‌‌كند و به خاطر همين غفلت، براى نجات از تنگناهاى اقتصادى، از جمله كم‌‌آبى و خشك‌‌سالى، برخى از مسؤولين از سر بى‌‌توجهى و غفلت يا به خاطر سستى ايمان و ضعف اعتقادى، دست به دامن غير خدا مى‌‌شوند و با صرف هزينه‌‌هاى سنگين از بيت‌‌المال مسلمين در صدد بر مى‌‌آيند تا با آبستن كردن ابرها بوسيله مواد شيميايى باران ايجاد كنند. زهى خيال باطل! مگر علت تامّه بارش باران همين پيدايش ابر و انتقال آن به وسيله جريان باد و چند عامل محدود ديگر است كه انسان با تشبّث به تارهاى عنكبوتى خودساخته، مغرور شود و بندگان خدا و عموم مردم مسلمان را به جاى اين‌‌كه به خدا و توسل به ذيل عنايت و احسان او متوجه كند، در نقاط مرتفع كوه‌‌ها تكه ابرهايى را جستجو نمايد و آنها را شكار كرده، به اصطلاح با باردار كردن آنها باران بباراند!! به راستى جريان مذكور داستان حضرت نوح و فرزندش را تداعى مى‌‌كند: حضرت نوح(عليه السلام) بعد از 950 سال دعوت، از ايمان آوردن قومش به خدا مأيوس شد و بعد از نااميدى از هدايت آنها و پديدار شدن نشانه‌‌هاى عذاب، از فرزندش خواست تا ايمان آورد و بر كشتى سوار شود تا از عذاب حتمى نجات پيدا كند. او در جواب پدرش تفكر شرك‌‌آلود خود را چنين بيان كرد كه سَاوى اِلى جَبَل يَعْصِمُنى مِنَ الْماء(16)؛ من به قلّه كوهى پناه مى‌‌برم تا آن كوه مرا از غرق شدن نجات دهد. همان طور كه