صفحه ٢٦

گرفتن هدف در زندگى اجتماعى نمى‌‌توان سخن از نظم اجتماعى گفت. هدف است كه منطقاً رفتارهاى خاص را ايجاب مى‌‌كند. افراد با انجام رفتارهاى خاص در زندگى اجتماعى مى‌‌خواهند به آن هدف دست يابند. هدف نيز به نوبه خود، برخاسته از فرهنگ و انديشه افراد جامعه است، به نحوى كه هر جامعه‌‌اى بر حسب طبع اولى، در راستاى فرهنگ و انديشه خود، نظم اجتماعى خاصى را اقتضا مى‌‌كند. و لذا قدرت‌‌هاى استعمارى در راستاى سياست‌‌هاى استكبارى خود سعى مى‌‌كنند ملت‌‌ها را در جهت اهداف استعمارى خود سوق دهند و آنها را از فرهنگ اصلى خود تهى كنند و از طريق تحميل فرهنگ وارداتى؛ نظم و فرهنگ ملت‌‌ها را در دست داشته باشند.
بنابراين بايد ديد فرهنگ و انديشه حاكم بر جامعه، چه نظمى را ايجاب مى‌‌كند. بديهى است كه فرهنگ دينىِ برخاسته از قرآن و جهان‌‌بينى توحيدى، نظم و سياستى را ايجاب مى‌‌كند كه در راستاى تحقق هدف خلقت و تأمين سعادت و رستگارى انسان در دنيا و آخرت باشد و آنچه اصالتاً مورد نظر اسلام و قرآن است سعادت و تكامل انسان مى‌‌باشد.
با كمال تأسف بعضى از روشن‌‌فكران و ليبرال‌‌ها كه از يك طرف مسلمانند و از طرف ديگر در مسائل سياسى و اجتماعى اسلام بصيرت كافى ندارند، و در نتيجه دغدغه و تعصب دينى در آنها بسيار ضعيف است، از اين نكته اساسى غافلند و وقتى سخن از نظم اجتماعى گفته مى‌‌شود، نظم اجتماعىِ حاصل از دموكراسى غربى در نظر آنها تداعى مى‌‌شود. در حالى كه آن نظم اجتماعى غرب برخاسته از انديشه سكولاريستى اوست. اين روشن‌‌فكران به خاطر ضعف معلومات دينيشان گمان مى‌‌كنند تنظيم امور اجتماعى و اداره جامعه بر مبناى نظم، تنها در جدايى دين از سياست امكان‌‌پذير است و اين خود دست‌‌مايه استعمار فرهنگى است و اهداف قدرت‌‌هاى استكبارى مى‌‌كوشند با تخدير افكار به اصطلاحْ روشن‌‌فكران كشورهاى جهان سوم، آنها را از انديشه دينى تهى كنند و به عوامل ترويج فرهنگ استعمارى خود تبديل نمايند.
به هر حال در فرهنگ توحيدى و اسلامى هر چيزى از جمله نظم اجتماعى، در