آدمى را از آنها نهى كرده است و از طرف ديگر گذشتن از اين امور و صرف نظر كردن از آن، براى اين اشخاص، به خاطر ضعف روحيه بندگى بسيار سخت است، و از سوى ديگر اينان از توانايىهايى برخوردارند كه با بهرهگيرى از آنها گاه مىتوان حق را بر خود آنان مشتبه كرد. شيطان از اين فرصت طلايى حداكثر استفاده را مىكند و با نفوذ در دل و جان چنين انسانهايى آنها را در جهت فتنه و انحراف دين تشويق و ترغيب مىكند. شيطان براى عملى كردن نقشه خود، خواستههاى نفسانى اين اشخاص را پيش چشم آنها مجسم مىكند و آتش شوق بهرهمندى از آنها را در جان آنها شعلهور مىگرداند. از طرف ديگر چنين به آنها القا مىكند كه از كجا آنچه علما و بزرگان دين به عنوان وظايف و ارزشهاى دينى بيان كردهاند همانهايى باشد كه خدا و دين از ما خواسته است؟
چنين افرادى چون مىبينند با وجود سخنان عالمان دين و علوم اهلبيت و با وجود قرآن، آنها به خواستههاى نفسانى و هوسهايشان نمىرسند، در صدد برمىآيند تا راه جديدى پيدا كنند كه هم به خواستههاى خود برسند و هم به حسب ظاهر از رقبه اسلام خارج نشده باشند و از مزايا و موقعيتهاى اجتماعى جامعه دينى برخوردار باشند. بنابراين آنچه از درون آنها را به سوى انحراف سوق مىدهد عدم روحيه تسليم و بندگى و تبعيت از هواهاى نفسانى است.
حضرت على(عليه السلام) در پاسخ به اين سؤال كه چه عاملى سبب مىشود تا كسانى در جامعه اسلامى در صدد ايجاد فتنه در دين برآيند، مىفرمايند ريشه همه فتنههايى كه در دين واقع مىشود هواهاى نفسانى است كه اشخاص مذكور نمىتوانند از آنها صرف نظر كنند و براى رسيدن به آنها، با اختراع راه جديد در مقابل احكام و ارزشهاى دينى، دست به فتنه مىزنند.
اما راه جديدى كه آنها براى پيشبرد مقاصد خويش بهكار مىگيرند چيست؟ حضرت مىفرمايند آنها احكامى را طبق اميال نفسانى خويش ابداع مىكنند و آنها را به اسلام نسبت مىدهند و با تفسير و توجيههاى خودساخته و بىاساس به تحريف حقايق دين مىپردازند و قرآن و آيات الهى را به رأى خويش تفسير مىكنند. در نتيجه، سخنانى
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل سوم/ قرآن و تهاجم فرهنگی