مردم بىاهميت و آسان جلوه مىدهند. اينان در واقع با اين حرمتشكنىها غيرت دينى و خداترسى را در مردم تضعيف مىكنند. حضرت مىفرمايند اين افراد در بحث و گفتگو چنين اظهار مىكنند كه ما از ارتكاب شبهات بر حذر هستيم و از گفتن سخنان و احكام مشكوك و مشتبه خوددارى مىكنيم؛ در حالى كه چون از احكام و موازين شرع و دين بىاطلاعند، در گرداب شبهات گرفتارند. در مقام سخن، چنين اظهار مىكنند كه ما از بدعتها و احكام خلاف دين كناره مىگيريم، و حال آن كه در ميان بدعتها آرميدهاند و هر سخنى كه در باب دين مبتنى بر رأى خويش مىگويند، بدعت است. چنين انسانهايى هر چند به صورتْ انسانند لكن قلب و روح آنها قلب و روح حيوان است؛ چرا كه باب هدايت را نمىشناسند تا هدايت شوند و باب گمراهى و ضلالت را نيز نمىشناسند تا از آن بپرهيزند. اين افراد مردههايى در ميان زندهها هستند.
آنگاه حضرت مردم را مورد خطاب قرار مىدهند و مىفرمايند: بعد از روشن شدن حق و باطل و شناختن طرفداران هر يك، و در حالى كه پرچمهاى حق برپاست و نشانههاى آن آشكار و هويداست به كجا مىرويد؟! چرا در حالى كه صراط مستقيم هدايت و عترت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در ميان شماست و مىتوانيد از انوار هدايت ائمّه(عليهم السلام) بهرهمند شويد، خود را از علوم اهلبيت محروم كرده و حيران و سرگردانيد؟
قرآن كريم با بيانى بسيار شديدتر از بيان حضرت على(عليه السلام) از اين جاهلان عالمنما نام مىبرد و مردم را از فريبكارى آنها برحذر مىدارد و مىفرمايد: وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِىٍّ عَدُوّاً شَياطِينَ الاِْنْسِ وَ الْجِنّ يُوحِى بَعْضُهُمْ اِلَى بَعْض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون(86)؛ و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مىكنند؛ و اگر پروردگار تو مىخواست چنين نمىكردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مىسازند واگذار.
دشمنان پيامبران و مخالفان هدايت الهى هر چند در ظاهر و به صورت، انسانند، لكن
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل سوم/ قرآن و تهاجم فرهنگی