امروزه در جامعه ما نيز كسانى با مبنا قرار دادن سخنان جاهلانه آنها درصددند تا با تشكيك در معتقدات دينى مردم، به بهانه اينكه ما در هيچ زمينهاى نمىتوانيم معرفت يقينى پيدا كنيم، آنها را در اعتقادات دينى خود سست كنند و به مقاصد و هواهاى نفسانى خود جامه عمل بپوشانند. جالب آنكه آنها اين سخنان را به اسم مطالب علمى بيان مىكنند و انتظار دارند مردم فهيم و نكتهسنج ما آنها را بپذيرند.
حضرت على(عليه السلام) به وجود چنين انسانهاى شيطانصفت در طول تاريخ اشاره مىكنند و مىفرمايند: فَاقْتَبَسَ جَهائِلَ مِنْ جُهّال وَ اضَالِيلَ مِنْ ضُلاَّل(83)؛ آنان از يك دسته گمراه و نادان مطالب جهالتآميزى اقتباس مىكنند و آنها را به اسم سخنان علمى بيان مىكنند. سخن علمى چنين كسانى اين است كه در همه چيز بايد شك كرد و بشر نبايد به چيزى علم و يقين پيدا كند! در امور دينى هر كس هر چه مىفهمد، همان حق است! زيرا اصلا حق و باطلى وجود ندارد! هيچ ملاكى براى حق و باطل، جز فهم شخصى هر كس وجود ندارد!
وَ نَصَبَ لِلنّاسِ اَشْراكاً مِنْ حَبائِلِ غُرُور وَ قَوْلِ زُور(84)؛ اين دسته گمراه و نادان و اين جاهلان عالمنما دامهايى از ريسمانهاى فريب و گفتارهاى دروغ براى مردم گسترانيدهاند و آنها را با گفتار و اعمال نادرست خود فريب مىدهند.
قَدْ حَمَلَ الْكِتَابَ عَلى آرائِه(85)؛ اينان قرآن كريم را به رأى خويش تفسير، و آيات آن را بر انديشههاى خود حمل مىكنند و حق را بر طبق خواهشها و اميال نفسانى خود قرار مىدهند.
آنگاه حضرت شيوههاى تبليغاتى اين افراد را مورد توجه قرار مىدهند و مىفرمايند: آنها براى جلب توجه مردم و جذب ديگران، مردم را از گناهان كبيره و پيامدهاى سوء اعمال و رفتارشان ايمن مىگردانند و هيبت و عظمت گناهان كبيره را در نظر مردم مىشكنند و مردم را به انجام آنها تشويق مىكنند و ارتكاب جرايم و معاصى را در نظر
قرآن در آیینه نهج البلاغه
فصل سوم/ قرآن و تهاجم فرهنگی