صفحه ٢٦٢

 است؟! آیا تو از آزاری که مدت [آن] کوتاه است ناله می کنی و من از آتش افروخته و جاودانه دوزخ ناله نکشم؟!(225)
در نوبتی دیگر، عقیل نزد امیر مومنان علیه السلام می آید و می گوید: من مقروضم و زیر بار قرض مانده ام. دستور فرما قرض مرا ادا کنند. حضرت از مقدار قرض او میپرسد و وی میگوید: صدهزار درهم. امیر مومنان علیه السلام می فرماید: برادر جان! من این اندازه ندارم که قرض های تو را بدهم. اما صبر کن موقع پرداخت سهم ها از بیت المال برسد، از سهم شخصی خودم به تو میدهم و شرط مواسات و برادری را به جا خواهم آورد. عقیل تعجب میکند و میگوید: بیت المال و خزانه کشور در دست تو است. با وجود این به من می گویی تا موقع پرداخت سهیمه ها صبر کنم؟ تو هر اندازه بخواهی میتوانی از بیت المال برداری. تازه مگر تمام حقوق تو از بیت المال چقدر است؟ بر فرض که همه حقوق خودت را به من بدهی چه دردی از من دوا میکند؟
عقیل از راه های مختلف اصرار و سماجت میکرد. مولا علی علیه السلام به عقیل فرمود: به تو پیشنهادی میکنم. اگر عمل کنی میتوانی همه قرض خویش را بپردازی و بیش از آن هم داشته باشی. در بازار کوفه صندوق هایی است. همین که خلوت شد و کسی در بازار نماند، برو و این صندوق ها را بشکن و هرچه دلت میخواهد بردار! عقیل گفت: عجب! به من پیشنهاد می کنی صندوق مردم را بشکنم و مال مردم بیچاره که به هزار زحمت به دست آورده و در این صندوق ریخته و به خدا توکل کرده و رفته اند بردارم ؟ حضرت فرمود: پس تو چگونه به من پیشنهاد میکنی صندوق بیت المال مسلمانان را برای تو باز کنم؟ مگر این مال متعلق به کیست؟ این هم متعلق به مردمی است که خود راحت و