صفحه ٢١٧

4 . بررسی اجماع ادعا شده
داستان ادعای اجماع در امر خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله امری است که به شوخی شبیه تر است. جریان سقیفه، به نقل محدثان و مورخان شیعه و اهل تسنن جریانی است که از اختلاف بین دو طایفه انصار بر سر خلافت آغاز شد. هنگامی که خبر تجمع آنان به گوش مهاجرین رسید چند تن از مهاجرینی که سرانجام دستگاه خلافت را به دست گرفتند، با سرعت خود را به جمع آنان رساندند و درباره مسئله خلافت رسول خدا صلی الله علیه و آله با آنان به منازعه پرداختند. خلیفه دوم خود جریان را این گونه نقل میکند: «من دیدم نزدیک است اختلاف به جای باریکی کشیده شود. از این رو به ابوبکر گفتم: دستت را باز کن! پس دستش را باز کرد و من با او بیعت کردم. به دنبال من مهاجرین بیعت کردند. سپس انصار بیعت کردند»!(178) این اجتماعی است که در پاسخ فاطمه علیها السلام بدان استناد شد. از خلیفه دوم نقل شده است: ان بیعه ابی بکر کانت فلته وقی الله شرها؛(179) (به راستی که بیعت ابوبکر امری شتاب زده بود که خداوند شر آن را محفوظ داشت». اگر مسلمانان در امری اجماع داشته و بر سر آن اختلافی نداشته باشند و بدین سبب از خطا محفوظ باشند، چگونه است که خلیفه دوم آن را امری شتاب زده میخواند که خداوند مسلمانان را از شر آن نگاه داشته است؟! چگونه است که میگوید: من برای جلوگیری از اختلاف و خون ریزی دستم را دراز کردم و با او بیعت کردم؟! اگر اینان اجماع را مصحح امر خلافت میدانند، باید دست کم نظر دیگران را میپرسیدند تا از وجود اجماع یا عدم آن آگاهی می یافتند و اجازه می دادند