صفحه ٢٦٣

 بی خیال در خانه های خویش خفته اند. اکنون پیشنهاد دیگری دارم. اگر میل داری این پیشنهاد را بپذیر. اگر حاضری شمشیر خویش را بردار، من نیز شمشیر خود را بر میدارم. در نزدیکی کوفه شهر قدیم حیره است. در آنجا بازرگانان عمده و ثروتمندان بزرگی هستند. هر دو شبانه می رویم و بر یکی از آنها شبیخون می زنیم و ثروت کلانی به دست می آوریم. عقیل گفت: برادر جان! من برای دزدی نیامده ام. من میگویم از بیت المال و خزانه کشور که در اختیار تو است اجازه بده پولی به من بدهند تا من قروض خود را بدهم. حضرت پاسخ دادند: اتفاقا اگر مال یک نفر را بدزدیم بهتر است از اینکه مال صد ها هزار نفر مسلمان را بدزدیم. آیا ربودن مال یک نفر با شمشیر دزدی است، ولی ربودن مال عموم مردم دزدی نیست؟! زشت ترین نوع دزدی همین است که تو اکنون به من پیشنهاد میدهی!(226)
کسی که با برادر خویش این گونه رفتار میکند، هرگز زیر بار سهم خواهی خواص دنیا طلب نمی رود. علی علیه السلام اهل زدوبند با حریصان دنیا طلب نبود. از این رو دنیا پرستان که میدیدند نمی توانند با علی علیه السلام کنار آیند، از همه خوبی های او چشم پوشیدند و با کسی پیمان بستند که برای آنها حسابی خاص باز کند. بدین جهت است که همسر مولا علی علیهم السلام می فرمایند: «وَ مَا الَّذِی نَقِمُوا مِنْ اَبِی الْحَسَنِ(علیه السلام)؟نَقَمُوا مِنْهُ وَ اللهِ نَکِیرَ سَیْفِهِ، وَ قِلَّهَ مُبالاتِهِ بِحَتْفِهِ، وَ شِدَّهَ وَطْاَتِهِ، وَ نَکالَ وَقْعَتِهِ، وَ تَنَمُّرَهُ فِی ذاتِ اللهِ» چه عیبی از ابوالحسن سراغ داشتند؟! (حضرت برای احترام با کنیه از مولا علی علیه السلام یاد می کنند) به خدا سوگند، اشکالی که به او می گرفتند استواری و محکم بودن شمشیرش و بی باکی او از مرگ و شدت گام های استوار او و سختی مجازاتش و پلنگ گونه بودنش در امور الهی بود!»