صفحه ١٥٥

  بَابُ الْوَسْوَسَةِ وَ حَدِيثِ النَّفْسِ

 1- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) عَنِ الْوَسْوَسَةِ وَ إِنْ كَثُرَتْ فَقَالَ لَا شَيْ ءَ فِيهَا تَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
 2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ يَقَعُ فِي قَلْبِي أَمْرٌ عَظِيمٌ فَقَالَ قُلْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ قَالَ جَمِيلٌ فَكُلَّمَا وَقَعَ فِي قَلْبِي شَيْ ءٌ قُلْتُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَيَذْهَبُ عَنِّى.


 دوم كه آلودگى بگناهان و طلب آمرزش پس از آن باشد خالى از حكمت الهى نيست بگفتارش كه فرمود: «بخدا سوگند اگر ادامه دهيد...» زيرا مانع از ظهور اين آثار (يعنى مصافحه فرشتگان و راه رفتن بر روى آب) كدورتهاى جسمانى و علقه هاى بشرى و وسوسه هاى شيطانى و ميل بزيورهاى دنيائى است، و چون اينها زائل گرديد و اين موانع از بنده دور شد نور صرف و روح خالص گردد، بصفات فرشتگان متصف شود، و يكسره بروحانين ملحق گردد و با آنان باشد و مانند آنها بر روى آب راه رود، و اگر توضيح اين مطلب را خواهى گوئيم: براى روح انسانى در سير بسوى خدا منزلهائى است: 1- عالم محسوسات 2- عالم تخيلات 3- عالم موهومات 4- معقولات، و در اين منزل است كه از ساير حيوانات جدا شود، و در اين عالم چيزها بيند كه از عالم حس و خيال و وهم خارج است، و در آنجا جان اشياء و حقائق آنها را ببيند، و براى آن عرض عريض و زمينه پهناورى است كه آغازش عالم انسان و سرانجامش عالم فرشتگان بلكه برتر از آن است و او است معراج انسان چنانچه  آن سه منزل پست ترين منازل واسفل سافلين است تا آنجا كه گويد: و از اينجا دانسته شود كه صدور كرامات از اولياء مورد انكار نيست.
 و در جمله: «و لو لا انكم تذنبون» فرمايد: اين گفتار دلالت كند بر اينكه در اين نوع از خلقت مصلحت بزرگى است زيرا صفت غفاريت و رحمت و لطف او آشكار شود، بلكه ظاهر اينست كه همين گناه و آمرزش خواهى سبب بلندى درجات و ازدياد كمالاتشان گردد....

باب الوسوسه و حديث النفس

 1- محمد بن حمران گويد: از حضرت صادق عليه السلام از وسوسه گرچه بسيار باشد پرسيدم؟ در پاسخ فرمود: چيزى در آن نيست. ميگوئى: لا اله الا الله. (يعنى همين كلام و تفكر در آن وسوسه را از بين مى برد زيرا مقصود از وسوسه و حديث نفس همان وسوسه هاى مربوط بخدا و مكان و كيفيت اوست).
 2-  جميل بن دراج گويد: به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: در دلم چيز بزرگى آمده؟ فرمود: بگو لا اله الا الله، جميل گويد: هرگاه در دلم چيزى ميآمد مى گفتم: لا اله الا اللّه آن چيز از دلم بيرون مى رفت.