صفحه ١١٦

عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ مَنْ أَطَاعَ رَجُلًا فِى مَعْصِيَةٍ فَقَدْ عَبَدَهُ.

 بَابُ الشَّكِّ

 1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْحَكَمِ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى الْعَبْدِ الصَّالِحِ(علیه السلام) أُخْبِرُهُ أَنِّى شَاكٌّ وَ قَدْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ(علیه السلام) رَبِّ أَرِنِى كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى  وَ أَنِّي أُحِبُّ أَنْ تُرِيَنِي شَيْئاً فَكَتَبَ(علیه السلام) إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ مُؤْمِناً وَ أَحَبَّ أَنْ يَزْدَادَ إِيمَاناً وَ أَنْتَ شَاكٌّ وَ الشَّاكُّ لَا خَيْرَ فِيهِ وَ كَتَبَ إِنَّمَا الشَّكُّ مَا لَمْ يَأْتِ الْيَقِينُ فَإِذَا جَاءَ الْيَقِينُ لَمْ يَجُزِ الشَّكُّ وَ كَتَبَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ ما وَجَدْنا لِأَكْثَرِهِمْ مِنْ عَهْدٍ وَ إِنْ وَجَدْنا أَكْثَرَهُمْ لَفاسِقِينَ قَالَ نَزَلَتْ فِى الشَّاكِّ.


8- حضرت صادق عليه السلام فرمود: هر كه مردى را در گناهى پيروى كند بتحقيق كه او را پرستش كرده است.
 شرح-  مجلسى (ره) گويد: و سر اين مطلب آنست كه پرستش جز خضوع و تذلل و اطاعت و انقياد نيست، و روى همين حساب خداى سبحان پيروى هواى نفس و اطاعت شيطان را پرستش آندو ناميده در آنجا كه فرمايد: «آيا ديدى آنكس را كه برگرفت خداى خويش را هوس خويش» (سوره جاثيه آيه 23) و نيز فرمايد: «آيا بشما سفارش نكرديم اى بنى آدم كه نپرستيد شيطان را كه او شما را دشمنى است آشكار، (سوره يس آيه 60).

باب شك

1-  حسين بن حكم گويد: بحضرت موسى بن جعفر عليهماالسلام نوشتم و از حال خود او را آگاه كردم كه من در شك افتاده ام، و حضرت ابراهيم عليه السلام بخدا عرضكرد: «پروردگارا بمن بنما چگونه مرده ها را زنده مى كنى، (سوره بقره آيه 260) و من دوست دارم كه شما (نيز براى رفع شك من) چيزى (از معجزه و دلیل امامت) بمن نشان دهی، پس آن حضرت بمن نوشت: که ابراهیم براستی مومن بود (و عقيده داشت) و مى خواست كه ايمانش را افزون كند، ولى تو در شكى، و در شك خيرى نيست، و نوشت: جز اين نيست كه شك تا جائيست كه يقين نيامده، و چون يقين آمد شك روا نباشد، و نوشت: بدرستى كه خداى عزوجل فرمايد: «و نيافتم براى بيشتر شان عهدى و دريافتم بيشترشان را نافرمان» (سوره اعراف آيه 102) و فرمود: اين آيه درباره شك كننده نازل شده.
 شرح-  مجلسى (ره) گويد: غرض راوى از نقل داستان حضرت ابراهيم عليه السلام عذر تراشى براى شك خود بوده باينكه ابراهيم با مرتبه نبوت درباره مردگان در شك بوده و از خدا چيزى براى برطرف كردن شك خود پرسش كرده، و آنچه راوى اين حديث سؤال كرده يا معجزه بوده يا دليلى بر امامت، و بنابر اول يا حضرت معجزه اى برايش آشكار كرده و راوى بيان نكرده است، و يا آنحضرت عليه السلام مصلحت