صفحه ١٠

 3- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمِنْقَرِيِّ عَنْ عَبْدِ الرَّزَّاقِ عَنْ مَعْمَرٍ عَنِ الزُّهْرِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ(علیه السلام) رَأَيْتُ الْخَيْرَ كُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِي قَطْعِ الطَّمَعِ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ.
(2595) 4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِيِّ بْنِ سُلَيْمَانَ بْنِ رُشَيْدٍ عَنْ مُوسَى بْنِ سَلَّامٍ عَنْ سَعْدَانَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا الَّذِى يُثْبِتُ الْإِيمَانَ فِى الْعَبْدِ قَالَ الْوَرَعُ وَ الَّذِى‏يُخْرِجُهُ مِنْهُ قَالَ الطَّمَعُ‏.

 بَابُ الْخُرْقِ

 1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِى‏لَيْلَى عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ مَنْ قُسِمَ لَهُ الْخُرْقُ حُجِبَ عَنْهُ الْإِيمَانُ.


طمعى باشد كه او را بكشاند، و چه بد بنده ايست آن بنده كه در او ميل و رغبتى باشد كه او را خوار كند.
 شرح-   مجلسى (ره) گويد: شايد مقصود از طمع همان ميل دل است كه آنچه در دست مردم است دوست دارد و آرزو كند، و مقصود از ميل و رغبت اظهار آن است بخواهش كردن و خواستن از مخلوق خدا و كشاندن با اول مناسب است چنانچه خوار كردن با دومى مناسبت دارد.
 3-  زهرى گويد: على بن الحسين عليهماالسلام فرمود: من تمامى‏خير و سعادت را ديدم گرد آمده در اينكه بايد طمع از هر چه در دست مردم است بريد.
 شرح-   مجلسى (ره) گويد: زيرا طمع: خوارى، پستى، حسد، كينه، دشمنى، غيبت، بدگوئى، ستم، مداهنه، نفاق، رياء، صبر بر باطل مردم، بى‏توكلى بخدا و مفاسد بى‏شمار ديگر به بار آورد، و علاج همه آنها بقطع طمع است.
4-  سعدان گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: چيست آن كه ايمان را در بنده پايدار كند؟ فرمود: ورع و پارسائى (و پرسيدم) آنچه كه او را از ايمان بيرون برد چيست؟ فرمود: طمع است.

باب ناسازگارى‏

1-  حضرت باقر عليه السلام فرمود: آنكس كه ناسازگارى بهره‏اش گردد ايمان از او در پس پرده رود.
 شرح-  مجلسى عليه الرحمة گويد: سر اينكه شخص ناسازگار از ايمان دور ميشود اينست كه اولاً: مؤمنين را آزار دهد و اين مخالف ايمان است، زيرا مؤمن كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده و در امان باشد، و ثانياً بواسطه ناسازگارى از طلب دانش كه بوسيله او بپايه كمال ايمان رسد محروم ماند، زيرا اسباب طلب آن برايش فراهم نگردد.