صفحه ١٥٦

 3- ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلَكْتُ فَقَالَ لَهُ(علیه السلام) أَتَاكَ الْخَبِيثُ فَقَالَ لَكَ مَنْ خَلَقَكَ فَقُلْتَ اللَّهُ فَقَالَ لَكَ اللَّهُ مَنْ خَلَقَهُ فَقَالَ إِي وَ الَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ لَكَانَ كَذَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) ذَاكَ وَ اللَّهِ مَحْضُ الْإِيمَانِ
 قَالَ ابْنُ أَبِي عُمَيْرٍ فَحَدَّثْتُ بِذَلِكَ عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ الْحَجَّاجِ فَقَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام) أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) إِنَّمَا عَنَى بِقَوْلِهِ هَذَا وَ اللَّهِ مَحْضُ الْإِيمَانِ خَوْفَهُ أَنْ يَكُونَ قَدْ هَلَكَ حَيْثُ عَرَضَ لَهُ ذَلِكَ فِي قَلْبِهِ.
 4- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ قَالَ كَتَبَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ(علیه السلام) يَشْكُو إِلَيْهِ لَمَماً يَخْطُرُ عَلَى بَالِهِ فَأَجَابَهُ فِي بَعْضِ كَلَامِهِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ شَاءَ ثَبَّتَكَ فَلَا يَجْعَلُ لِإِبْلِيسَ عَلَيْكَ طَرِيقاً قَدْ شَكَا قَوْمٌ إِلَى النَّبِيِّ(صلی الله علیه و آله) لَمَماً يَعْرِضُ لَهُمْ لَأَنْ تَهْوِيَ بِهِمُ الرِّيحُ أَوْ يُقَطَّعُوا أَحَبُّ إِلَيْهِمْ مِنْ أَنْ يَتَكَلَّمُوا بِهِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله) أَ تَجِدُونَ ذَلِكَ قَالُوا نَعَمْ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّ ذَلِكَ لَصَرِيحُ الْإِيمَانِ فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ فَقُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.


  3- حضرت صادق عليه السلام فرمود: مردى نزد پيغمبر (ص) آمده عرض كرد: اى رسول خدا هلاك شدم؟ حضرت رسول (ص) باو فرمود: آن خبيث نزد تو آمد و بتو گفت: كى ترا آفريد؟ تو گفتى خدا پس بتو گفت: خدا را چه كسى آفريده؟ آن مرد عرض كرد: آرى سوگند بآنكه تو را براستى (به نبوت) برانگيخته چنين بوده است؟ پس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله به آن مرد فرمود: به خدا سوگند. اين محض ايمان است. ابن ابى عمير گويد: من اين حديث را براى عبدالرحمن بن حجاج گفتم، او گفت: پدرم از امام صادق عليه السلام برايم حديث كرد كه فرمود: مقصود رسول خدا صلى اللّه عليه و آله از اينكه فرمود: «به خدا اين محض ايمانست»يعنى همين ترس از اينكه هلاك شده باشد هنگامى كه اين خاطره در دلش گذشته است (محض ايمانست، زيرا كافر از اين خاطره ها بلكه از بالاتر از آنها هراسى در دل ندارد).
 4- على بن مهزيار گويد: مردى به حضرت جواد عليه السلام نوشت و از وسوسه هائى كه به خاطرش آيد شكايت كرد، حضرت در ضمن پاسخ نامه اش به او چنين نوشت: همانا خداى عزوجل اگر بخواهد تو را ثابت و پا برجا كند و از براى شيطان بر تو راهى قرار ندهد، و مردمى هم به پيغمبر صلى اللّه عليه و آله شكايت بردند از خاطره هائى كه در دل آنها افتد كه اگر باد آنها را به جاى دورى اندازد و يا قطعه قطعه شوند دوستتر دارند از اينكه آن خاطره ها را بزبان آرند؟ پس رسول خدا صلى اللّه عليه و آله فرمود: اين را دريافتيد؟ (كه اين خاطره ها بر شما بسيار گران است؟) عرض كردند: آرى، فرمود: سوگند به آنكه جانم بدست اوست اين صريح ايمانست، پس هر گاه آنرا يافتيد (و احساس كرديد كه اين خاطره ها به سراغتان آمده) بگوئيد: «آمنا باللّه و رسوله و لا حول و لا قوة الا باللّه».