توجه به خدا پیدا نشد، معلمان و در صدر آنها انبیاى الهى هستند كه انسان را نسبت به این مسأله توجه مىدهند. در نهجالبلاغه، یكى از اسرار یا حكمتهاى ارسال رسل، همین بیدار كردن فطرت خداجوى بشر دانسته شده است: فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ واتَرَ اِلَیْهِمْ اَنْبِیاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ میثاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّروهُمْ مَنْسِىَّ نِعْمَتِه؛ پس پیامبران خود را در میان آنان برانگیخت و انبیایش را پى در پى به سوى ایشان فرستاد تا عهد و پیمان فطرى خدا را از آنان طلب كنند و به نعمت فراموش شده (توحید فطرى) یادآوریشان كنند. انبیا كارشان «یادآورى» و «تذكر» است. تذكر در جایى به كار مىرود كه فرد از قبل در جریان مسألهاى قرار گرفته است اما به آن توجه نمىكند و غفلت مىورزد.
در هر حال، اطلاق «مذكِّر» و «ذكر» به انبیا و كتابهاى آسمانى از این باب است كه كارشان غفلتزدایى و ایجاد توجه است.
اولین كار براى آغاز حركت تكاملى انسان این است كه او را از «غفلت» بیرون بیاورند. براى بیرون آوردن او از غفلت نیز اولین مرحله این است كه در ذهنش ایجاد سؤال كنند: آیا تو خدا و آفریدگارى ندارى؟! آیا قیامتى در كار نیست؟! آیا حساب و كتابى وجود ندارد؟! از این رو قرآن و پیامبر(صلى الله علیه وآله) كه براى غفلتزدایى آمدهاند همین كار را انجام مىدهند و براى ما طرح سؤال مىكنند: أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُون؛(1) آیا پنداشتید كه شما را بیهوده آفریدهایم و اینكه شما به سوى ما بازگردانیده نمىشوید؟
انبیا مىآیند تا در درجه اول سؤال را در ذهن بشر ایجاد كنند و سپس در صدد پاسخ آن بر مىآیند.